مشکل عمده بسیاری از رمان های ایرانی در آن است که بسیار دیر،گره اصلی داستان را رو می کنند،یعنی سی،چهل صفحه نخست،با ماجراهای فرعی و پر حاشیه و بسیار پراکنده می گذرد،نویسنده حق دارد برای ...
مشکل عمده بسیاری از رمان های ایرانی در آن است که بسیار دیر،گره اصلی داستان را رو می کنند،یعنی سی،چهل صفحه نخست،با ماجراهای فرعی و پر حاشیه و بسیار پراکنده می گذرد،نویسنده حق دارد برای ...
تنها یک ماهی قزل آلای جنگجو، ماهیگیر خسته و گرسنه رو، به تنهایی عمیق و تاریک شب می برد، او می دانست...
ببین مسعود جون، من رو میشناسی، خواهرم ندا، همکارت هست، اونم پزشکه البته نه پزشک در و دیوونه ها، پزشک خانم ها، لیدی ها، مرحوم پدربزرگم وزیر بهداری رضا شاه کبیر بود، خودمم...
مغز بود مغز...اصلا دیوانه....حسن ،دیوانه بود...به معادله دو مجهولی حتی نگاه نمی کرد ...آنقدر ریاضی رو مسلط بود فقط کنکور دکتری ریاضی درس میداد تو موسسه....فقط معادله تانسوری حل می کرد...وحشتناک...ببین نابغه بود.... مدیریت رو بخاطر مرحوم پدرش می خوند....پدرش کارمند بود و تمام عمر آرزو داشت رییس شعبه بشه اما چون مدیریت ...
آقایان و خانم های دانشجو، ساکت...انترن بخش اورژانس خانم رستمی گفتم ساکت... بله... بله... در بیماران حساس به کارمابازوپین موقع حمله صرع باید دو دست رو محکم گرفت...خانم رستمی گوشتون با بنده هست؟...
ببینید موکل من به استناد بند ده ماده چهل و سه مهجوره...من به ضرت قاتل عرض میکنم جناب قاضی به ضرت قاتل موکل من هیچ اشتباه حقوقی نکرده...ببینید موکل من یک میلیارد تومن چک داد به آقای ش.م.ر...ربطی به بمب نداره نه خیر....آینه بغل اوپل پاسکا وارد کنن از آلمان، ووو...ببینید جناب قاضی اون آقای ش.م.ر بسیار انسان شریفی هستند...
جناب سروان همه گرگ....جناب سروان، همه ختم روزگار... جناب سروان ببینید...نه من واستاده بودم پیچیدن جلوم...من فقط یه کم عصبی بودم، ظهر با خانم حرفم شده بود، کلا مظلومم کلا کسی حرف منو نمیفهمه کلا کسی...
الو؟الو؟...رضا تو رو خدا...رضا جان هلیا...رضا جان ملیکا...رضا...رضا...رضا تو مرحله چهار هزار و نهصد و بیست وشش گیر کردم...رضا سه هفته است گیر کردم...کلنگ میخوام رضا فقط سامی نجم الدین بلده چطوری کلنگ بگیره...
بین عزیزم، سارا جان...نگاهت رو درست کن،نه من زاویه داشتم با زندگی، متوجهی؟...نه سارا جان،پژو اصلا مساله جدایی ما نبود یعنی مساله اصلی جدایی ما بی ماشینی نبود...این شش ماهی که...
سمبولیسم در حال سقوط است،آن هم نه در زیر ضربات دشمن،نه هم در گرماگرم نبردی کارساز،اما مدافعانش پراگنده می شوند و اردوگاهش به زودی تهی خواهد شد،و تو ای بیننده،شوخی جالب روزگار را ببین که...