اگر یک حادثه در طول تاریخ،یک یا دو بار اتفاق بیافتد، می توانیم بگوییم دست اقبال شوم در میان است، اما چندین مورد را دیگر نمی توان به حساب تقدیر نهاد.بهرام صادقی،آنتوان چخوف،غلامحسین ساعدی و...
اگر یک حادثه در طول تاریخ،یک یا دو بار اتفاق بیافتد، می توانیم بگوییم دست اقبال شوم در میان است، اما چندین مورد را دیگر نمی توان به حساب تقدیر نهاد.بهرام صادقی،آنتوان چخوف،غلامحسین ساعدی و...
(ادبیات سطحی در مقابل ادبیات عمیق)
به وضوح روشن است که ارتش آمریکا،سال هاست در خاورمیانه دست و پای بیهوده میزند،اما ارتش روسیه مانند قهرمانان موج سواری،عموما به خواسته های کرملین جامه عمل می پوشد...
"همانطور که گات هام رو تسخیر کردم"، دیالوگ تکراری وین است، پشت سر شما، نماد ظلم و ستم ایستاده، جاییکه هزاران نفر زیر نام یک فرد درحال پوسیدن هستند....هاروی دنت....وین دوباره به شهر گات هام یادآوری می کند که...
تقدیم به آقای کشتی ایران،عالیجناب محمد بنا....
صدای سیلی در بین صدای مبهم و گنگ بوق و طبل گم می شود، حسن به خودش می آید، چهره مادر و کودکی و گالش و گل و اردک دوست داشتنی اش آقا کاکل، از جلوی چشمش می رود و...
خواب عالم غریبی است. آن را به چشم وسیله ای برای استراحت نبینید.خواب وسیله استراحت مانند غذا خوردن به صرف سیری ...
کشتی آزاد و فرنگی و یا تیراندازی با تفنگ یا تپانچه بادی، هفتاد درصد شبیه هم هستند،اما سی درصد متفاوت می باشند به عبارت ساده، مربی تیراندازی یا کشتی برای بدنسازی یا اجرای هردو گروه ورزشکاران، تعداد زیادی تمرین مشترک دستور می دهد و چند تمرین اختصاصی....نمایشنامه نویسان باید بتوانند در ذهن خویش فضای روی صحنه را ببینند برای همین می بایست بیش از رمان نویسان تمرین های همذات پنداری انجام دهند....آینه بزرگ قدی تهیه کنید و یک نمایشنامه با دو شخصیت هم جنس در ذهنتان طراحی کنید.از آینه به جای کاغذ استفاده کنید و یک وسیله،مانند عینک آفتابی در دست بگیرید تا شخصیت اول از شخصیت دوم متمایز شود.اگر،خانم هستید دو شخصیت مذکر را سوژه کنید و برعکس...الف...تو بی دست و پا تراز اونی بودی که فکر می کردم رضا....ب...عینک بزنید...خودتم میدونی با یه رنوی قراضه نمی تونستم مسابقه ای رو ببرم که تو خط شروعش اوپل کورسا و گول هست ...خودتم اینو میدونستی،اما ناصر،تو همیشه از تحقیر کردن لذت می بری.....دو روز در هفته هر بار به مدت یک ساعت این تمرین را انجام دهید،حداقل به مدت یک ماه،صدای دو نقش و تیک های عصبی شان باید در نوع گفتارشان مشخص باشد ،اگر یک راننده تاکسی در حال بحث با یک وکیل سرشناس است ،نباید لغات و تیک های عصبی این دو نفر شبیه هم باشد...بعد از یک ماه اجرای آینه ای...یکی از آشنایان تان که فارغ التحصیل رشته های هنر است را به جای آینه بنشانید و از او بخواهید یک جمله بگوید سپس ادامه جمله را به مدت یک ساعت ادامه دهید،بعد به دوستتان بگویید ،از یک تا صد،به لغات استفاده شده ،دوم،جملات استفاده شده،سوم ،کشش و جاذبه قصه روایت شده،نمره بدهد،اگر میانگین نمرات بالای هشتاد بود،تمرین را تمام کنید اما اگر پایین تر بود،یک ماه دیگر با آینه تمرین کنید و باز هم از خودتان امتحان بگیرید،این تمرین،مهم ترین تمرین تخصصی نمایشنامه نویسان است...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار :
محسن اکبرزاده
مارکز در سال 1927 در شهر کوچکی در شمال کلمبیا به دنیا آمد. اونزد پدر بزرگ و مادر بزرگش بزرگ شد. پدربزرگ مارکز مرد آزادیخواهی بود و در نتیجه مارکز دید سیاسی درستی نسبت به جامعه پیدا کرد.
اولین نوشته های مارکز در سال 1941 در یک مجله مخصوص نوجوانان چاپ شد. مارکز علاقه خاصی به" ویلیام فاکنر "نویسنده سرشناس آمریکایی داشت و اولین داستان خود را با الهام از آثار فاکنر نگاشت و این اثر با استقبال از سوی منتقدان روبرو شد.
او با اینکه تحصیل کرده رشته حقوق بود، به عنوان خبرنگار در روزنامه "ال اسپکتادور "کار می کردو گزارش داستان "سرگذشت یک غریق "به عنوان پاورقی در این روزنامه برای اولین بار چاپ شد.
مارکز معروفترین اثرش "صد سال تنهایی "را در سال 1967 منتشر کرد،که این کتاب او را به عنوان یک نویسنده آمریکایی لاتین پیشرو به جهان شناساند. مارکز در سال 1982 برای نگارش این کتاب برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
او به دلیل دیدگاه سیاسی خاص و ضد آمریکای اش هرگز نتوانست در کشورش کلمبیا زندگی کند و بخش بزرگی از زندگی خود را در مکزیک گذراند.
در اواخر عمر مارکز به شدت کم کار شد و به تدریج قدرت ذهن او تحلیل رفت و دچار آلزایمر شد. سرانجام این نویسنده جنجالی و معروف کلمبیایی در سن هشتاد و هفت سالگی در سال 2014 در مکزیکوسیتی درگذشت.
به سبک نگارش او لقب رئالیسم جادویی دادهاند. داستان های او معمولا در یک خانواده ناآرام روی می دهد که به همراه آن وقایع سیاسی جامعه نقد می شود و معمولا چاشنی آن باور های مذهبی پرشور و گاهی هم اعتقاد به ماوراء الطبیعه است .
______________________________________
برخی از آثار :
کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد،1961 (داستان کوتاه)
ساعت شوم، 1962
صد سال تنهایی، 1967
سرگذشت یک غریق، 1970 (غیر داستانی)
پاییز پدرسالار، 1975
گزارش یک مرگ، 1981 (داستان کوتاه)
بوی خوش گوارا، 1982 (غیر داستانی)
عشق سال های وبا، 1985
ژنرال در هزار تو، 1989
زایران غریب، 1992 (داستان کوتاه)
گزارش یک آدم ربایی،1996 (غیر داستانی)
خاطرات روسپیان غمگین، 2004
_______________________________________
با تشکر از استاد عبدالجبار قاعدی،مروری برزندگی مارکز....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار :
محسن اکبرزاده
دیشب چطور اومدم؟....طور خاصی نیومدی،مثل همیشه ،شبیه گرگ ها،لباس هایت را درآوردم و تمام یقه زیبای کت مشکی ات را بوسیدم...مست بو شدم...چرا مردها اینگونه اند؟....مهم منو تو نیستیم ریا....مهم جامعه است....
احتمال میدهم سازه کشف شده در شهر فسا ارتباط مشخصی با حوزه تمدنی مرودشت داشته باشد اما اگر عزیزی از دوستان استان فارس بسیار پیگیر این موضوع هستند، به بخش تاریخ دانشگاه شیراز واقع در بالاترین قسمت تپه تلویزیون مراجعه کنند و یا به دانشگاه هنر شیراز و سراغ دکتر عسگری چاوردی و یا دکتر موسوی را بگیرند....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار :
محسن اکبرزاده
گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها و امردها ...مربوط به حدود پنج هزار سال پیش می شوند....جای بسی شگفتی است...آن زمان که انسان ها در غار میزیستند و به دور آتش می نشستند و یا بالای درخت می خسبیدند...در شهرباستانی مرودشت....فردی با علم مهندسی و دانش ریاضیات و هندسه وجود داشته است، که توانسته چنین بنای شاهکاری بسازد.......
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار :
محسن اکبرزاده