من بعضی وقت ها فکر می کنم تو انسان نیستی، تو رو تو کارخونه ساختن...اگر منو تو کارخونه ساختن...
من بعضی وقت ها فکر می کنم تو انسان نیستی، تو رو تو کارخونه ساختن...اگر منو تو کارخونه ساختن...
والا اگه زن من باشه که باید بشینه سماق بمکه....خیلی خوشگل بود، خیالاتی نشدی؟...نه ،چون من قمار بازم، قمار بازم...
ادبا،اصولا انسان هایی خاص هستند که با معیارها و موازین عادی جامعه،مانند یک شغل خوب،یک ازدواج خوب،یک خانه خوب،اصلا قابل سنجش نیستند...
میلاد، فقط شیشه رو بشکون ساک ورزشیش رو بردار بریم بجمب علی، این کوچه ها محافظ داره، علی رامبد،،،پدرش تمام اموال کارخونه رو بالا کشید و رفت کانادا،،،ساک ورزشیش رو بدزدیم؟.....
تقدیم به آقای کشتی ایران،عالیجناب محمد بنا....
صدای سیلی در بین صدای مبهم و گنگ بوق و طبل گم می شود، حسن به خودش می آید، چهره مادر و کودکی و گالش و گل و اردک دوست داشتنی اش آقا کاکل، از جلوی چشمش می رود و...
و چرا هیچ چیز تازه ای تو رفتارت نیست؟....مشکلی پیش آمده؟...نه...نه....فقط از این همه یکنواختی رفتارت خسته شدم رامین....ریا...من همیشه همین قهوه رو می خوردم...همین سیگار رو می کشیدم اما اعتراضی نداشتی...حالا دارم،رضا دادن به خیانت یعنی پایان زندگی...هیچ چیزی پایان زندگی نیست...
دیشب چطور اومدم؟....طور خاصی نیومدی،مثل همیشه ،شبیه گرگ ها،لباس هایت را درآوردم و تمام یقه زیبای کت مشکی ات را بوسیدم...مست بو شدم...چرا مردها اینگونه اند؟....مهم منو تو نیستیم ریا....مهم جامعه است....
ای بابا.....این زن چه مزاحمیه!!!!!!!!.......
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
راننده ایکس به موقع تصادف با زن....ای بابا...این تلگرام عجب مزاحمیه!!!...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده