خب جناب سروان زندانی کارش فرار کردنه دیگه... من قسم بقراط خوردم که از جان انسان ها حفاظت کنم فقط همین... فقط همین...دستبند چینی..اون آلمانی قدیمی ها رو میزدین بهش خب، معلومه دستبند...
خب جناب سروان زندانی کارش فرار کردنه دیگه... من قسم بقراط خوردم که از جان انسان ها حفاظت کنم فقط همین... فقط همین...دستبند چینی..اون آلمانی قدیمی ها رو میزدین بهش خب، معلومه دستبند...
دکتر دکتر، پام تیر خورده، مخلص کلام باید آویزونش کنی یا اگه ازش خوشت نیومد باید یه خط بندازی رو پیشونیش که یه یادگاری از تو همیشه تو صورتش باشه، سی درصد چک رو برمیدارم دکتر بقیه رو میارم...
داداش! دکتر جدید زندان شمایی؟...دکتر دکتر من پام تیرخورده این چوب و از دهنم در بیار...سیگار داری دکتر؟...