داستان کوتاه؛ داداش(2)
جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۰۶ ب.ظ
دکتر دکتر، پام تیر خورده، مخلص کلام باید آویزونش کنی یا اگه ازش خوشت نیومد باید یه خط بندازی رو پیشونیش که یه یادگاری از تو همیشه تو صورتش باشه، سی درصد چک رو برمیدارم دکتر بقیه رو میارم برات،دکتر یه بسته سیگار جوجه می خری برام؟...دکتر یکی از هم بندای سابقم تو عادل آباد بود الان تو نا ساست...دکتر فقط یه ذره برات گرون تموم میشه...یه باکس جوجه میخوام با دوتا کمپوت ماهی با چهار تا نون سنگک و یه دونه از این سس ها که شبیه کارتون خرس مهربونه، دکتر چون شمایی ده درصد تخفیف میدم فقط یه آمپول مشدی بزن مردم از درد...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۲/۰۱