یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود، یه کدخدایی بود، قدش رشید چپقش دراز موهاش کوتاه، ناخنش کوتاه، رفت و رفت و رفت تا رسید سر تپه بلند، یک هو، دور زد دید یا خدا، یه پلنگه، زل زده تو جفت چشماش، پلنگه گفت...
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود، یه کدخدایی بود، قدش رشید چپقش دراز موهاش کوتاه، ناخنش کوتاه، رفت و رفت و رفت تا رسید سر تپه بلند، یک هو، دور زد دید یا خدا، یه پلنگه، زل زده تو جفت چشماش، پلنگه گفت...
یک خانم بیست ساله که دوره آموزشی خود را با خودروی پراید گذرانده وهم اکنون نیز مالک یک پراید است هیچگاه نباید توانایی های خود را در پارک کردن خودرو،با یک آقای چهل ساله که سابقه راندن اتوبوس اسکانیا دارد مقایسه کند.توانایی بدنی یک کشتی گیر تازه کار اصلا با توانایی بدنی حسن یزدانی یا کمیل قاسمی در یک سطح نیست،از هر صد صفحه نوشته،عموما دو صفحه قابل چاپ است،توجه داشته باشید،داستان پیرمرد بر سر پل ،در اوج توانایی ارنست همینگوی نوشته شده است.رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، نوع بسیار پیشرفته ادبیات است.شما،می نویسید تا آرامش درون بیابید،هنر را درک کنید و ذهن خود را تعلیم دهید.از هر صد نویسنده ،تنها یک تن به جایگاه همینگوی و گلشیری میرسند،شما می توانید آن یک نفر باشید اما این کار زمان می برد،روح خود را با مقایسه بیمار نکنید،مقایسه بی مورد سبب خشک شدن قلم می شود،تمرین امروز عبارت است از این که به ذهن خود بگویید قلم من عالی است،هر جور که باشد،سخن دیگران چندان مهم نیست....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار :
محسن اکبرزاده