تقدیم به آقای کشتی ایران،عالیجناب محمد بنا....
صدای سیلی در بین صدای مبهم و گنگ بوق و طبل گم می شود، حسن به خودش می آید، چهره مادر و کودکی و گالش و گل و اردک دوست داشتنی اش آقا کاکل، از جلوی چشمش می رود و...
تقدیم به آقای کشتی ایران،عالیجناب محمد بنا....
صدای سیلی در بین صدای مبهم و گنگ بوق و طبل گم می شود، حسن به خودش می آید، چهره مادر و کودکی و گالش و گل و اردک دوست داشتنی اش آقا کاکل، از جلوی چشمش می رود و...