هوای شهر تهران سرد بود، سرد همراه با برف نه، از آن سرماهایی که دوست داشتنی نیستند و اگر موتور سوار باشید فقط دعا می کنید زودتر به خانه برگردید و هر دو دست را روی رادیاتور بگذارید...
هوای شهر تهران سرد بود، سرد همراه با برف نه، از آن سرماهایی که دوست داشتنی نیستند و اگر موتور سوار باشید فقط دعا می کنید زودتر به خانه برگردید و هر دو دست را روی رادیاتور بگذارید...
کتاب نفیس"بدن انسان" نوشته دکتر ملکوم کلارک، ترجمه بانو صبا فرخ، یکی از شاهکارهای نشر است که...
یلدا، یلدا جان، می خواستم یه سوالی ازت بپرسم، جوابت هرچی که هست، صادقانه بهم بگو، آیا...
نام فیلم سینمایی معروفی در ژانر اکشن جاسوسی با بازی لیوشریبر و آنجلینا جولی و به کارگردانی فیلیپ نویس...
نام کتابی بسیار مفصل در ژانر فانتزی است که پنجاه درصد با مجموعه هری پاتر شباهت دارد اما...
دکتر امید روحانی درسال ۱۹۶۱در تهران به دنیا آمد، او پیش از اینکه یک بازیگر عالی باشد، یک پزشک متخصص بیهوشی بی نظیر است، همکارانشان دکتر علیرضا سلیمی و دکتر علی دباغ به اینکه یکی از متخصصان درجه یک بیهوشی ایران که دوران تحصیل خود را در دانشگاه معتبر علوم پزشکی شهید بهشتی گذرانده، توانسته است در عرصه هنر تا این حد درخشان باشد برخود می بالند، دکتر امید روحانی در کنار بزرگانی چون فرهاد آییش، صابرابر و داریوش اسدزاده بزرگ به ایفای نقش پرداخت و این امر از یک متخصص بیهوشی، هنرمندی بی بدیل پدید آورد، چه می شود کرد؟ هزاره سوم است و عجایب و غرایب فراوان دارد...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
همگان معمولا فیزیک دانان و شیمی دانان بزرگ جهان را می شناسند، قاعدتا زمانیکه طب نوین در دوره رنسانس پایه گذاری شد، حرفی از تخصص و فوق تخصص نبود، لئوناردو داوینچی در دربار دوک میلان، چشم انسان را در تخم مرغ می گذاشت و برش، می داد تا چشم از هم گسسته نشود و دیگران نیز هم، اما گویا جان اسنو اولین پزشکی است که به صورت تخصصی بر روی طب بیهوشی یعنی بی حس کردن عضو خاصی از اندام انسان برای انجام عملیات تهاجمی برروی آن، فعالیت کرده است و این بزرگترین دستاورد فن طب بعد از کشف الکل و پنسیلین و ساخت میکروسکوپ بود،اینکه بتوانیم،عضوی را بدون حس کامل درد در عصب ها ، جراحی کنیم.....
منبع: ویکی پدیا
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
در فیلم های سینمایی زمانی که خلبان خوشتیپ و زبده و کار بلد، موفق می شود هواپیمای آتش گرفته را از دل بحران برهاند ،همه تماشاگران، ذوق زده تنها برای خلبان کف می زنند در صورتیکه در پشت صورت محکم و قوی خلبان هستند کمک خلبانان و مهماندارانی که به اجحاف در سایه مانده اند،زمانیکه در فیلم، جراح زبده و کار بلد، پلیس قهرمان را از مرگ می رهاند همه به شوق جراح از صندلی کنده می شوند و پفک ها را بر سر و رو میریزند در صورتیکه یک تیم بسیار بزرگ از پرستاران و دستیاران و متخصصان بیهوشی، اَبَرمرد صحنه را تا قله بر دوش کشیدند، راستی چرا ما همیشه ابر مردان را می بینیم؟....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده