ناگهان درخت
پروفسور فرزادکیایی ،مهم ترین دانشمند ایرانی است که بر روی بیماری روانپزشکی و جرم کارکرده است.بیماران روانپزشکی اساسا مجرم نیستند،بلکه مانند افرادی هستندکه سرماخورده اند. امار وحشان سرما خورده است.آیا پلیس ،فرد سرماخورده را دستگیرمی کند؟نه،اصلا بین سرماخوردگی و جرم هیچ نسبتی وجود ندارد،اما برخی سیستم ها مثل سیستم روسیه یا بلاروس یا ایران،فرد روانپریش رامجرم تلقی می کنند،بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشد!!!!.مثلا،پسربیست ساله ای به شدت از کنکور سراسری هراس دارد،دچار اختلال روحی شده است،دو پاکت سیگار می خرد ومی رود ته پارک برفرض مثال رز،درتهران،می نشیند و تا شب سیگار می کشد،ناگهان پلیس می رسد و او را با خودبه کلانتری می برد،او باید با منزل تماس بگیرد،پدرش بیاید و او را باخود به منزل ببرد،اصلا اتفاقی رخ نداده است،او فقط از کنکور سراسری هراس اضطرابی دارد.فرهاد با بازی پیمان معادی یک فرد هنرمند باهوش با استعدادا ست که از اختلال افسردگی اساسی رنج می برد،وی را بخاطر بیمار روانی بودن دستگیر می کنند و به زندان می فرستند!!!.در سیستم هایی مانند فرانسه ،بلژیک و دانمارک،وقتی پسری بیست ساله ترسیده است ودوپاکت سیگارمی کشدتاشب،نرم نرم ،ون اورژانس اجتماعی یا موتورسیکلت مددکاراجتماعی پارک می کند،آرام می رود با او صحبت می کند،اگر با امیددادن و روحیه بخشیدن ،حال پسربیست ساله خوب شدکه در همان پارک رز فرضی در بلژیک ،قضیه به پایان می رسد،اگرحجم افسردگی واضطرابش بسیاربالابود،شماره موبایلش یا شماره موبایل مادر وبرادربزرگترش را می گیردوباآن خانواده درتماس باقی می ماند،بنابه اقتضای شرایط مددکاراجتماعی مثل یک سیم رابط ،عمل می کند،پسربیست ساله را به یک دانشجوی ترم آخر فوق لیسانس روانشناسی بالینی،دانشجوی رزیدنتی روانپزشکی،دانشجوی رزیدنتی طب اجتماعی،معرفی می کند،وپسربیست ساله می شود موضوع پایان نامه فوق لیسانس یا دکتری ام.دی،یا دکتری پی.اچ.دی یک روانشناس بالینی،یک روانپزشک،یک پزشک متخصص طب خانواده و اصلا پای پلیس درمیان نمی آید.درسال پنجاه وهفت ،ما ناگهان باسرعت وحشتناک،شتاب گرفتیم.نتیجه اش شد تاسیس یکی از بزرگترین دانشگاه های جهان ،اما ،مانند بلژیک،هلند،دانمارک،کره جنوبی،کانادا،دانشجوی این دانشگاه بزرگ به هیچ جا وصل نیست،به هیچ پسربیست ساله افسرده ای وصل نیست،زیرا پسربیست ساله افسرده را پلیس فعلا بازداشت کرده است تاپدرش ازسرکار برسدخانه،مادرش به پدربگوید،پدر،شناسنامه یاکارت ملی خودش وپسرش رابرداردوبرفرض مثال به کلانتری میدان نیلوفر تهران برود،آنجا ،پسربیست ساله ،بی جهت دستبند می بیند،فلان بیمار معتاد تا کمرخم شده را می بیند و سارق پانصدضبط خودرو رانیزمی بیند،یادمی گیرد چگونه می شود از سوراخ شیشه شکسته کلانتری،به گونه ای سیگارکشیدکه دود ،درون ساختمان نیاید،حالاوضعیت را بچرخانیم،خب؟،مددکاراجتماعی با موتورسیکلت بیاید،کارسه دانشجوی رشته های مختلف از حقوق گرفته تا روانپزشکی،حل می شود،پایان نامه حقیقی عالی می نویسند و مشکل روحی جوان بیست ساله هم حل می شود،البته چنددستگاه ون اورژانس اجتماعی درکشور موجودهست اما به تعداد نارنج های روی درخت فیلم ناگهان درخت..
"آناتومی جامعه،رفیع پور،فرامرز،توسعه وتضاد،رفیع پور،فرامرز،درسنامه کاپلان وسادوک ،متن فیلم ناگهان درخت....زمستان است،تهران.اواخرقرن معاصر"
