دیگری
سینمای امریکای جنوبی بابی پولی ،فقر،نبود آخرین مدل دوربین سونی یا پاناسونیک،روی دست سینمای امریکای شمالی بلند شده است در سال های اخیر.قضاوت شخصی من است البته اما انقدر دلیل پشت سخنانم دارم که لااقل خودم را مجاب می کند،یک قصه کهن را بگویم و بعد حرف بزنم:موشی در جوی آبی خروشان درحال غرق شدن بود،فریادزد:دنیا را آب برد!!!کلاغی نشست و گفت:ای مادر به عزا!تو را آب برده است و بس!موش فریادزد:وقتی من نباشم یعنی اصلا دنیا هم نیست!.دکارتی که نگاه کنیم هم واقعا همینطور است.از زمان فیلم شاهکار «شهرخدا»محصول برزیل تا زمان فیلم«دیگری»صدها روز می گذرد و در این صدها روز،مرتب شاهد رشد سینمای امریکای جنوبی بودیم.سینماگران خاص پسند امریکای جنوبی دست از سریال های تکراری ،دو مردعاشق یک زن و یک خلافکار گنده جهانی که اینترپل را کلافه کرده است،کشیده اند و آمده اند میان مردم و همین مردم واقعی را روایت می کنند.مردم بدون بنز،بدون هلی کوپتر،بدون قایق لوکس،با یک دیگ ماکارونی و سویا اما واقعی.و زاویه بندی دوربین ها ،محو می کند انسان را در خودش،آنچنان که دقیق،و شخصی و زیبا شده است،فیلمنامه هاشخصی شده اند.کپی پشت کپی پشت کپی نیستند،بلکه هر کدام،شناسنامه خویش را دارند.سینمای امریکای جنوبی و کره جنوبی در این ده سال اخیر،کولاک به پا کرد،جنوبی ها اینبار برخلاف دوره جنگ های داخلی امریکا،پیروزمندانه ودرحالیکه باد در پرچمشان زوزه می کشد،پیروز میدان شدند،هرجا نام جنوبی می آید در سینما،بعدش بایک شاهکار روبه رو می شویم.
"دیده ها و شنیده های مولف این سطور ، تهران ، دی ماه سال جاری"