هوای تهران ،مثل
گیلان شده است .سفر نباید رفت اما دیدن دوباره«در دنیای تو،ساعت چنداست»گیلان را با تمام جزئیاتش با چوب های روسی اش با ماهی دودی اش به تهران می آورد.
می شود یک قرار بزرگ گذاشت،خود آدم باخودآدم.با تغییرات وحالات آب وهوا ،فیلم تماشا کرد.فیلم فقط چند تصویر که از جلوی چشمانمان می گذرد نیست.فیلم خوب گاهی از یک رمان خوب بهتراست.انسان یادش می رود نام برادر نظامی در رمان «برادران کارامازوف»چه بود؟،اما نام نعمت جاهد،نوید محمدزاده درفیلم سرخپوست ،نقش می بندد در ذهن آدمی ،فیلم سرخپوست که آن هم به این هوا خیلی می آید،یک رمان خوب است،فقط دیده می شودبه جای آن که خوانده شود.خوانده شدن و دیده شدن چندان فرقی باهم ندارند.تازه گروه های آموزشی کنکور متوجه شده اند ،فیلم های معتبر آموزشی که وسطش چند تا ضرب المثل انگلیسی داشته باشد و قصه برفرض،بیشتر از خود کتاب به صورت خام،برروی یادگیری زبان انگلیسی برفرض یا عربی یا دروس دیگر،تاثیرمی گذارد.انسان ها،بنده تصویر هستند.جزئیات رمان جنگ و صلح پس از دو سال از قوی ترین حافظه ها پاک می شود،اما آنجا که راسل کروو خم می شود به دستانش که پارچه ای چرک و چقرمه دورآن بسته است،خاک می مالد،سرش رابرمیگرداند و پرنده کوچک زیبا را می بیند ،تنها یک دقیقه مانده به آمدن قاصد بی سر و شروع حمله ارتش مارکوس اورلیوس ،هیچگاه از ذهن پاک نمی شود،گلادیاتور یک رمان است.رمانی که شرافت رادر تمامی ابعاد آن نشان می دهد.راسل کروو حتی نسبت به سرباز قوی بنیه سیاه پوست خود، درآخرین لحظه زندگی،وفاداراست و سریع،دستورآزادی او را می دهد پیش از آن که از زخم زهرآگین زیرسپرش به زمین بیافتد،مردم طرف گلادیاتور را می گیرند،جنازه اوست که گل افشان ،برشانه ها می رود و پادشاه دیوانه ،بر زمین سرد غنوده است،تصاویر بیش از رمان ها در ذهن آدمی باقی می مانند،پس اگر بخاطر کرونا اسیرخانه کوچکتان هستید،با این هوا«در دنیای توساعت چنداست»را ببینید،از خانه جدا شوید و در مزارع چای گیلان ،قدم بزنید.
"خوانده ها و شنیده های مولف این سطور ، پاییز سال جاری ، تهران"