دلم می خواست ،پاسپورت یک کشور اروپایی را
فقط برای مدت یک ماه می داشتم ،از این سفرهای هیپی وار هیچ هاکی می رفتم ،از این کشور به آن کشور،و می دیدیم در آن کشورها ،اینقدر افراطی و تند ،هوش جمعی شان به انتخابات امریکا فکر می کرد؟،نظریه می ساخت؟تمام وجودش را لبریز می کرد؟،واکنش آن مردم را می دیدم.از زمان مارشال مک لوهان تا اکنون ،می دانیم رسانه و سینما با انسان ها چه می کند؟
اگر ابراهیم حاتمی کیا نبود،اگرپرویز پرستویی نبود،اگر این سلبریتی ها نبودند،اگر زیر یک دیگ خالی را انقدر شعله ور نمی کردند،باز هم برای مردم کشورشان در تقاطع وحشت ،اینقدر جنون آمیز ،انتخابات کشوری دیگر تلاقی می کرد؟
ریزترین شهرهای امریکا را می شناسند و منتظر اعلان رای آن شهر کوچکی هستند که با ذره بین به سختی می توان آن را روی نقشه جغرافیای امریکا پیدا کرد.هزار دلیل می آورند که ترامپ جلوتر است زیرا هشتاد و یک درصد شهروندان شهر ایکس ،سفیدپوست و دست به تفنگ هستند!!!
تجربه کرده ام سرکلاس هایی که تدریس کرده ام،ایرانیان،جز مشهد و رشت و ساری و شیراز و اهواز و کرج و اصفهان و تهران ،اطلاعات دقیقی از شهرهای دیگر کشورشان ندارند،اما کلورادو را ریز به ریز می شناسند،این استثنایی ترین امری بود که در زندگیم دیدم،انگار اتاق خواب پدربزرگت را نشناسی اما بدانی نوه کوچک خانواده مثلا فرهادی،در کدام اتاق می خوابد یا برای کنکور درس می خواند،این حاصل کار آقایی است که برخی اورا استاد می پندارند،ابراهیم...ولش کن،حیف من که فامیلی او را تایپ کنم،حیف من که به او فکر کنم .
"دیده ها و شنیده های مولف این سطور ، پاییز نودونه خورشیدی،تهران"
"منبع تصویر: دنیای اقتصاد"