تفاوت هایی که کارگردانان ایرانی رعایت نمی کنند اما اهمیت بسیاری دارد
به سینمای کیانوش عیاری و مرحوم عباس کیارستمی دقت کرده اید؟شلخته نیست ،سربه هوا و آویزان نیست.اگر فیلم رئال اجتماعی می سازیم ،نباید راننده تریلی سیگار مور بکشد،باید اگر سیگاری است ،برفرض بهمن قرمز رنگ یا مونتانا استعمال کند. مور یک سیگار با طعم نعنا برای دستان کریستالی و مخمل گونی چون (برفرض مثال) اودری هیپ بورن است ،نه راننده تریلی.
اگر فردی بیماری روانپزشکی حاد داشت و بیمارستان اعصاب بستری شد،دو یا سه یا چهار سال بعد نمی تواند موتورگرگی تیز و بز تندرو حجم بالا سوار شود.
دقت درفیلم اجتماعی بر رفتارهای ریز افراد مثل اکسیژن واجب است،برادران کیایی ،اصالت اثر را همیشه فدای رمانتیک بودن و اشک درآور بودن اثر می کنند،جدای از این که جامعه ایران و اروپا را با هم مخلوط کرده اند،وضعیت شغل در ایران راهمه ما درک می کنیم،شغل استاد مسعودرایگان ،می بایست حوالی فرش فروشی،تجارت فرش و صادرات آن به اروپا،صادرات زعفران ،صادرات پسته ،ریاست کلینیک دندانپزشکی می گشت.نهایت درآمد یک شرکت پرورش گل در ایران،نهایتا فرمانیه تهران،چقدر است که با یک گریه کارکترخواهرزاده اش ،دویست میلیون تومان چک می کشد؟یا رقم را باید پنجاه میلیون تومان می نوشتند یا شغل را فرش فروشی می کردند،شلختگی عرف کار ما ایرانیان شده است،شلختگی فقط در دروکردن زیباست ،نه در نوشتن متن اثرهنری.
"آخرین قسمت سریال همگناه،تابستان سال نودونه خورشیدی"