فیلم مولان ،اکران سینمایی را مثل یک تکه(بخش اول)
یخ اضافه برزمین کوبید و دیزنی پلاس را به عنوان پلت فرم پخش خود ،آن هم با قیمتی زیاد ،انتخاب کرد.مولان سرگذشت یک جنگجوی زیبای شرقی است ،که پیش از این هزاران بار با آن ،از کارتون های معمولی چینی تا شاهکارهای ژاپنی ،زلف گره زده ایم.اما مشکلی که یکی از دلایلش کروناست.یک:بهترین تفریح خانواده های معمولی در جمعه یا یکشنبه،سینما رفتن بود،تفریحی که با صدوپنجاه هزار تومان یا سی دلار امریکا یا بیست و پنج یورو،سروتهش جمع می شد،دختر خانواده شاد می شد،پسر کوچکتر خانواده از اینکه لگوی ماشین زردرنگ و بزرگ ترنسفورمرز را در یکی از فروشگاه های نزدیک سینما دیده بود ،شادتر از دختر خانواده بود،مادربزرگ خانواده از اینکه ده دقیقه در امامزاده صالح تجریش ،دعا خوانده بود ،شادتر از پسر کوچک خانواده بود و از اینکه به بیمارستان شهدا رفته بود وآخر ،یک دکتر داروهایش را در دفترچه اش نوشته بود و فشارش را اندازه گیری کرده بود چون به این فشارسنج دیجیتالی های خانگی و عروسش اعتماد نداشت و مابقی هم روز خوبی گذرانده بودند،یک سمبوسه هم خورده بودند که ناهارشان بود ولی دربافت تجریش ،همان سمبوسه خیلی می چسبد،با کمی اختلاف در شیراز و نیویورک و پاریس هم همین اتفاق افتاده بود و می افتد،تماشای فیلم در سینما آستارا هزار حسن دارد،از خانه بیرون زده ای و برای دردی که سه ماه است تمام وجودت را فراگرفته ،پیش دکتررفته ای و اگر مذهبی هستی ،به امامزاده رفته ای و گریه کرده ای وسبک شده ای ،اگر مذهبی نیستی هم به بازار رفته ای و یک رادیو که سه ماه است می خواهی بخر اما در محل شما گران است ،از دستفروش خریده ای به قیمت سی هزار تومان ،یعنی سینما رفتن یک سلوک است و کار پزشکی است و خریدکردن است ،زیرا ایرانیان وامریکایی ها عادت دارند با یک دست با هزارجور بدبختی سه هندوانه بردارند.اگر بگذاریم و بگذریم ،فاجعه به بار می آید،مادربزرگ که جنگ دوم جهانی را در کودکی دیده و بیمارستان دکترسپییر را حاضر نیست به مطب سرکوچه برود و هشتادهزارتومان بابت ویزیت بیماری فشارخونش،پرداخت کند،اما پای فیلم کمدی«زیرنظر»که رضاعطاران در آن بازی می کند وسط می آید،بیرون میزند و مابین خرید بلیت تا نمایش فیلم،یک ساعت فاصله است،خانواده به بیمارستان شهدا می روند و مادربزرگ ازدیدن پزشک پانزده هزار تومانی شاد می شود و لااقل کار پزشکیش را انجام می دهد،در محله خودشان همه چیز گران است اما تجریش پر از جنس درجه دوی چینی است که یکسالی کار آدم را راه می اندازد و تا سال بعد هم خدا بزرگ است،اگر این روش گذشتن از پخش سینمایی و تن دادن به نرم افزارها در تمام جهان باب شود،ما عملا شادترین بخش ارزان زندگیمان را از دست داده ایم ،بیماری قند یا سرفه های خلطی سینه مان را جدی نگرفته ایم چون مطب خصوصی گران است ،رادیوی تازه نخریدیم چون مارک ایکس گران است و با همان رادیوی دوره شاه وزوزکمان که نصف کانال های جدید خارج از موج اف ام را نمی گیرد ساخته ایم،هزارویک چیز عالی را از دست داده ایم،اینکه فیلم«مولان»را به نرم افزار سپرده اند نه به پرده نقره ای،زنگ خطر جدی وحشتناکی است که در ایران وصدکشور دیگر هم داردصدا می کند،سینمارفتن یک تجارت ارزان قیمت خوب،یک سلوک معنوی و یک سفرشهری محشر است ،این گوشی موبایل من،که امروز بهترین گوشی موجود است اما ماه بعد حتی در زمره ده گوشی عالی بازار گوشی تلفن همراه هم به حساب نمی آید،این تلویزیون خانه من که امروز،باهوش ترین تلویزیون موجود دربازار است اما ماه بعد همین موقع،جزو ده تلویزیون هوشمند موجود در بازار هم حساب نمی شود،این لب تاب من،این تبلت من،معلوم است جای پرده نقره ای را نمی گیرند،سینما،تا ابد سینما است.
"یورونیوز،ان.اچ.کی،کی.بی .اس،مشاهدات عینی مولف این سطور"