با استاد خسرو معصومی
کاملا موافقم.انجام یک عمل (هرعمل انسانی)با آرامش و از سرصبر و حوصله(دقیقا مانند شعرحجم که نیم قرن پیش استاد یدا...رویایی ،آن را معرفی کرد،شعری پر از حوصله و از سرصبر و عشق،نه برای حفظ کردن و نمره گرفتن ،بلکه برای کسب آرامش درون،یدا...رویایی سازنده مکتب هنری ای است که در آن،اصل،بر وقت گذاشتن،صبور بودن و آرامش داشتن است ،مثل یک ساندویچ کالباس باهنر برخورد نمی کند،بلکه مثل یک شنیتسل خوشمزه ،که آرام سس فرانسوی را روی آن می ریزید،به موسیقی رستوران یا کافه گوش می دهید و آرام تکه های نرم هویج شیرین را بعد از هر تکه غذای اصلی در دهان می گذارید)در حالی که فضا کاملا تاریک است یعنی اعصاب شما از تشنج هایی که نور چراغ هالوژن ماشین ها و مثلا چراغ مطالعه اتاق همسرتان به بار می آورد،آزاد است.یک تجربه هنری را فقط برای لذت بردن و آرام شدن ،نظاره می کنید،تماشای صفحه لب تاب یا ال ای دی در حالیکه گوجه روی گاز در حال ته گرفتن است و باید ده دقیقه دیگر وسط فیلم به مهندس کرد،زنگ بزنید و یادآوری کنید دفترساختمان را بگذارد پشت در منزلتان ،شاید برای دیدن «به وقت شام»عادی و خوب باشد اما «خرس»فیلمی نیست که ساندویچ کالباس وار با آن برخورد کنید.فرهاداصلانی و مریلا زارعی در این اثر هنری از جان مایه گذاشتند ،حداقل توقع یک کارگردان بزرگ مثل خسرومعصومی این است که ،جواب تلفن ندهیم ،وارد اینستاگرام نشویم ،زیرگوجه را خاموش نکنیم و به این فیلم نسبتا کوتاه(نوددقیقه در سینمای بلند که عموما فیلم ها صددقیقه ای هستند،کوتاه به حساب می آید)چشم و گوش جان بسپاریم ،برای درک هنر باید با هنرمند یکی شد،این حداقل معیار واقعی درک هنر است،که صبر می خواهد،گذشت می خواهد و البته خرد می خواهد.