وب سایت تخصصی دکتر همایون نوری پناه

وب سایت تخصصی نقد فیلم و سریال

وب سایت تخصصی نقد فیلم و سریال

نویسنده: همایون نوری پناه
ادمین : محسن اکبرزاده

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۵ بهمن ۹۹، ۲۱:۱۷ - اسید سیتریک
    *ـ*

چرا حال تاتر ما به این روز درآمد؟

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۳۵ ب.ظ

مامان ،یعنی امشب از نزدیک نزدیک نزدیک نوید محمدزاده رو می بینیم؟ این سوالی بود که پسری هشت ساله پهلوی دست من در تاکسی از مادرگرامی اش پرسید.سوال خیلی قشنگی است ،دیدن بازیگری به بزرگی و عظمت نویدمحمدزاده می تواند یک خاطره ابدی در ذهن کودکی همچون نونهال باشد.اما سوالات هشت سالگی من ،این شکلی نبودند،این مدل بودند:مامان یعنی امشب یک کار قشنگ از چارلز دیکنز(چوپان دروغگو یا سرود کریسمس بر فرض)پر از عروسک و آهنگ می بینیم ،بعدش هم پیتزا می خوریم؟ ذهن کودکی من ،اول پیتزا را می دید(ولی به مادرم اول متن نمایشنامه را می گفتم که بیشتر در دلش جاباز کنم)بعد،متن یک اثر هنری بی بدیل و عالی همچون سنگ قیمتی خون کبوتر را می دید.

من برای دیدن مرحوم محمدمطیع یا مرحوم احمدآقالو به تاتر نمی رفتم.گرچه با توجه به اینکه ارتباطاتمان از طریق تلفن زدن به روزنامه اطلاعات و چاپ تلفنمان در روزنامه بود و روزنامه همه چیزی بود که در اختیار داشتیم،اصولا کسی به اندازه نویدمحمدزاده یا پارساپیروزفر در نمی آمد که اگر در یک میدان معمولی هر شهری بایستیم و بپرسیم نویدمحمدزاده یا پارساپیروزفر چه کسانی هستند؟نوددرصد مردم ،جواب درست بدهند.آن روزها ،اطلاعات روزمره مردم کمتر بود یعنی بزرگتراز این حرف ها ،اگر کنار میدان می ایستادی و می پرسیدی مرحوم پروفسور حسن حبیبی(قاعدتا معاون اول رئیس جمهور ،بخاطر تکرار هر روزه اسمش در اخبار تلویزیون ،فرد بسیار معروفی است)چه کسی است ؟چهل درصد جمعیت(شاید البته ،دقیق نمی دانم)می گفتند حسن حبیبی کیست؟.

آن روزها معروف ترین آدم ایران ،شاید ادموند بزیک عزیز یا رسول خادم بزرگوار بودند.(مرحوم حبیبی هم هنرمند بودند ،بزرگترین هنرشان این بود که به استاد کیومرث صابری فومنی وتیم تا ابد جاویدان گل آقا،اجازه داده بودند هر کاریکاتور و شوخی عجیب و غریبی که به ذهنشان می آید با ایشان بکنند،این مرد صبور سفید روی چشم رنگی،پر تحمل ترین انسان تاریخ زندگی من تا اکنون بودند،کسی که معمولا می خندید وهیچ هراسی از هنر نداشت واصلا هنرگریز نبود،مرد کاملی بود،بهشت جاویدان قرینش)ورزشکاران خیلی مطرح تر از هنرمندان بودند،سالن های تاتر و سینما کم بود و فیلم های سینمایی وتاترهایی که ساخته می شدند بسیار کم.شاهکارهایی مثل عقاب ها یا عروس یا پرده آخر بر روی پرده نقره ای می رفتند اما بخاطر ارزان بودن بلیت سینما،پای ثابت سینماروها سربازان گل بودند زیرا مامور چک کردن بلیت هیچ کس را از سالن بیرون نمی کرد،سالن ها انقدر بزرگ بودند که منهای چهار ،پنج فیلم خاص مثل عقاب ها،اصلا سالن پر نمی شد که نیاز باشد کسی را از آن بیرون کنید و ده تا مخاطب دایمی که از ده صبح تا ده شب درون سالن می نشستند اولا ساندویچ کالباس و چیپس و نوشابه شان را مجبور بودند از بوفه همان سالن بخرند،ثانیا سالن را پرتر نشان می دادند،چیزی که سینماداران عاشق آن هستند.

حال تاتر هم همینطور بود.بلیت ها انقدر ارزان بودند که گاهی دبستان ما در یک سال،سه بار ما را به دیدن تاتر می برد!!!فکر نکنم حتی بهترین غیرانتفاعی خیابان پاسداران هم ،این دوره ،یک کلاس را سه بار به دیدن تاتر ببرد.ما نمی رفتیم که آقای محمدمطیع را ببینیم یا از ایشان امضابگیریم ،بلکه صرفا می رفتیم تا تاتر ببینیم.

اگر از بنده بپرسید حال تاتر ایران با ورود ویروس کرونا بدتر شد؟جوابم مثبت است اما می گویم که حال تاتر ایران از زمانی بد شد که تماشاگران می گشتند از میان دوستانشان در وایبر و بعدها تلگرام و غیره ،کسی را پیدا کنند که دوست نزدیک استاد ویشکا آسایش یا نوید محمدزاده عزیز باشد تا بتوانند بعد از اجرا چند عکس ،با هم بگیرند و آخرین ترجمه فلان بازیگر را همان بازیگر با اسم کوچکشان و یک قلب ،برایشان امضا کند و ای کاش حداقل همان ترجمه را می خواندند،نمی خوانند،می گذارند پهلوی تلویزیون تا وقتی مهمان آمد ،امضا و قلب واسم کوچکشان را نشان بدهند!!!کاری که مردم کانادا با چوب هاکی و مردم ایالات متحده آمریکا با توپ بسکتبال و مردم نازنین ایتالیا(از بچگی عاشق ایتالیایی ها بودم ،یک بخش این عشق به سینمای محشر ایتالیا برمی گردد و بخش دیگرش به شخصیت های کامل و انسان دوستی مثل آقای مالدینی و کل تیم ملی فوتبال ایتالیا علی الخصوص آقای گنار .گتوزو،او وقتی با پییر.لوییجی .کولینار ،رو به رو می شد ،با هم به مدت ده دقیقه تاتر در لحظه ،بازی می کردند ،یک تاتر کامل با بازی های محشر،هیچوقت تاتربازی کردن های آقای گتوزو در مقابل آقای کولینار را فراموش نمی کنم و اینکه این مرد نسبتا خشن،چه ذهن خلاق هنری بی نظیری داشت که می توانست این همه تکنیک های  پیشرفته بازیگری را وسط زمین از خودش دربیاورد!)با توپ فوتبال و دستکش دروازه بانی وکفش استوک دار ،انجام می دهند.

مردم عزیز ایران با کتاب ها و بازیگران در تاتر در می آورند!!!.اگر برای هدفی جز غرق شدن در دریای زیبای هنر تاتر ،به دیدن تاتر بروید،در واقع به دیدن تاتر نرفته اید.کمای طولانی تاتر ایران از آن روزها ،شروع شد(البته هنوز نمرده است،تاتر ایران نمی میرد،هیچ گاه نمی میرد،تا بهرام بیضایی ومهدی هاشمی و پگاه آهنگرانی هستند ،تاتر ایران نخواهد مرد اما مرتب بیهوش می شود و بعداز دوهفته مثل آقای دکترکولیوند،رییس اورژانس ایران،دوباره به هوش می آید،بسیاری از پزشکان مجرب از زنده ماندن آقای دکتر کولیوند قطع امید کرده بودند اما ایشان بازنده ماندنشان ،به ایرانیان،نشان دادند که امید،هرگز نمی میرد،روزنامه های صبح ایران،یکشنبه هفته جاری،تاتر ایران شبیه دکتر کولیوند است یعنی تا پای مرگ می رود و باز می گردد)،یک راه بیشتر نداریم ،برای زنده ماندن تاتر ایران ،وقتی کرونا چترش را بست و یقه بارانی اش را صاف کرد و کلاه شاپویش را به سرش گذاشت و به خط افق ملحق شد،به تاترهای گمنام دانشجویی برویم ،به تاترهایی برویم که بازیگرانش را نمی شناسیم ،بدون هیچ کتاب یا پوستری در دست به تاتر برویم،برویم که رفته باشیم و فقط تاتر ببینیم ،به فکر بعد از تاتر نباشیم و به قول رابین ویلیامز در انجمن شاعران مرده ،فقط در لحظه آن،لحظه موجود ،غوطه بخوریم ،مثل سهراب سپهری بزرگوار که همیشه فقط لحظه موجود را می چسبید و به فکر قبل وبعد هیچ چیز نبود،اگر مثل مرحوم سهراب سپهری رفتار کنیم تاتر ایران نه تنها از بیمارستان مرخص می شود ،بلکه به پارک می رود وساعت ها می دود وبدمینتون بازی می کند.

"روزنامه های این هفته کشور"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۲۲
همایون نوری پناه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی