آکادمی هنر های تلویزیونی امریکا
از یک جهت تصمیم بسیار خوبی گرفت(این که اجازه شرکت فیلم های اسکاری در جایزه امی را لغو کرد)کارگردانان بسیار مطرح و بزرگ و همچنین تهیه کننده های مطرح ،به راحتی خوردن یک لیوان آب ،حداقل یک یا دو یاپنج جایزه اسکار را از آن خود می کردند و بعد همین روند هم در جایزه امی اتفاق می افتاد.برای ساده تر شدن مفهوم ذهنی ام اینگونه بیان می کنم که گرفتن یک مدال طلا در مسابقات کشتی آزاد جام «متنو پلیکونه»ایتالیا ،در کارنامه کشتی حسن یزدانی ،اصلا به چشم نمی آید،این جام در حد خودش بسیار بزرگ است اما اندازه و ارتفاع حسن یزدانی آنچنان است ،انگار بخواهید از نزدیک به برج میلاد تهران ،نگاه کنید.باید حتما صدمتر فاصله بگیرید تا بتوانید کل برج با همه ارتفاع وجزئیات طراحی اش را در قاب چشمانتان داشته باشید.حالا یک طلای اضافه از جامی متوسط در کارنامه حسن یزدانی ،آن ته ته ها ،شاید ته کمدش ،خاک می خورد.اما همین طلا در همین وزن ،دل یک کشتی گیر جوان را شاد می کند.جویبار یا خوزستان پراز کشتی گیرانی است که با یک سال تمرین مداوم می توانند این جام را از آن خود کنند و با هدیه آن یک رنگ و رویی به زندگی خود ببخشند.کارنامه استیون اسپیلبرگ آنچنان پر رنگ است که جایزه امی اصلا در آن به چشم نمی آید اما یک کارگردان جوان ،با گرفتن این جایزه ،زندگی اش از این رو به آن رو می شود.نامش در ویکی پدیا ثبت می شود،چند روزنامه معتبر با او مصاحبه می کنند و از حالت یک کارگردان جوان آماتور،به حالت یک کارگردان پخته حرفه ای در می آید.آنچنان جهان امروز ما پر از نخبه (در همه زمینه ها وابعاد)شده است ،و دانشگاه های طراز اول دنیا ،هرسال به شمار این نخبگان می افزایند که باید قوانینی تنظیم شود که نخبگان بسیار مطرح ،در مسابقات مربوط به نخبگان گم نام شرکت نکنند.گاهی برخی نام ها آنچنان سنگین است که خود نام بدون در نظر گرفتن ارزش کاری که ارایه داده است،جایزه را به ارمغان می آورد.نام افرادی چون اسپیلبرگ ،هایا میازاکی (انیمیشن ساز بزرگ ژاپنی ،خالق شهر ارواح وپرنسس مانوئکه)و جیم جارموش،آنچنان سنگین است که اگر کاری متوسط(در حد روحی وذهنی خودشان متوسط،که در حد معمولی به عالی ترجمه می شود)از آن ها بیرون بیاید باز هم فروش گیشه و جوایز متعدد را به دنبال خواهد داشت.اما همین احتمال(فروش گیشه خوب وگرفتن یک جایزه معتبر)برای کارگردانی بیست و چهار ساله که به تازگی از دانشکده فارغ التحصیل شده است و با مرارت های فراوان توانسته کاری عالی بسازد،تقریبا نزدیک به معجزه است،در دنیای شیشه ای و آکواریوم مانند قرن بیست و یکم ،بزرگ بودن نام ،با لذات ،فرد را صدقدم به جلو می برد ،حالا اگر می خواهیم خون تازه در رگ های هنرجهانی تزریق شود،باید قوانینی از این دست ،به نفع نوابغ گم نام وضع کنیم.اما از یک سو این قانون به سینمای مستند ضربه وارد می کند.سینمای مستند از قوانین سینمای گیشه تبعیت نمی کند یعنی فقط و فقط عاشقان سینما که یک مجله تخصصی را دنبال می کنند نام کارگردانان و فیلمبرداران سینمای مستند را می شناسند،آنان مانند هنرمندان سینمای معمول ،از شهرت و یک خط استاندارد مالی معقول برخوردار نیستند اما در هرصورت ما از پیش می دانستیم که بهترین قوانین بشری هم قربانیان خاص خود را دارد،در این خصوص ودر این مورد ویژه ،سینمای مستند جهان ،قربانی شد اما مزایای این قانون جدید ،آنچنان زیبا و جاودان است که می شود از قربانیان واقعی این قانون (باتاسف فراوان ودرک این نکته که بشر،هنوز نتوانسته است ،قانون بی ضرر تدوین کند)اغماض کرد.