چرا کیفیت سریال های نمایش خانگی از لحاظ نوشتاری
بعد از "شهرزاد دو" این چنین رو به افول نهاد؟.فکر می کنم ضعف شدید برنامه های صداوسیما ،فروش سریال های نمایش خانگی را تا حدودی تضمین می کند ،زیرا بسیاری از ایرانیان،بخاطر داشتن پسر و دختر نوجوان ،متمایل به استفاده از ماهواره ها نیستند.از آن سو،تبلیغات ابتدای هر سی دی،بخش عمده ای از هزینه ساخت آن اثرنمایش خانگی را جبران می کند.برای همین ،متاسفانه ،به غیر از کرگدن،هم اکنون ،سریال قوی و خوش ساخت دیگری در شبکه نمایش خانگی نمی بینم.مثلا درسریال «همگناه»در حالیکه پرویزپرستویی سرهنگ اداره آگاهی است.مهدی پاکدل،مدت هاست از آلمان به ایران برگشته و در شهر تهران برای خودش ،چرخ می زند و کاراگاه بازی در می آورد اما پرویز پرستویی ،متوجه نمی شود!!!.اگر در حال روایت یک اثر رئال هستیم ،باید به قواعد جهان واقعی احترام بگذاریم ،واقعا این سطح از اشتباه در نگارش فیلمنامه،توهین به شعور مخاطب است.بدتراز آن ،چیزی است که در سریال دل نمایش داده می شود.درآمد یک تعمیرگاه خودرو ولو تعمیرگاه خودروی تویوتا،مشخص است ،به سطح زندگی خانواده سعید راد،خودروهایی که سوار می شوند،گوشی های تلفن همراهشان و جزئیات خانه شان،دقت کنید،اغراق از سر و روی این فیلم می بارد.ممکن است از راه ارث ،به این ثروت رسیده باشند،اگر از این راه به ثروت رسیده اند،باید یک نخ طلایی ،گذشته را به حال وصل کند و کاملا وضعیت را شفاف توضیح دهد.در روایت داستان رئال ،اصلا حق نداریم سوررئال یا بسیار پر اغراق ،عمل کنیم.سطح زندگی خانواده استاد سعید راد ،در حد یک جراح قلب یا تاجر عمده لاستیک خودرو یا لوازم خانگی است.اگر در یک متن واقعی ،زندگی یک پزشک عمومی را روایت می کنیم،آن پزشک ،می بایست سوار خودرویی متوسط ،مثل پژو پارس یا ال نود بشود،اگر سوار پاجرو شد،باید در متن اثر،توضیح دهیم که او خانواده ای ثروتمند داشته است.چه اتفاقی افتاده است؟چرا قلم ها اینقدر ایراد ساختاری دارند؟