درگذشت جهان پهلوان سیامند رحمان
دارنده نشان طلای پارا المپیک لندن و ریو و ده ها نقره و طلای جهان رابه جامعه ایران ،تسلیت عرض می کنیم.
به احتمال نودوهشت درصد،ایشان بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفتند.بزرگی سیامند بخاطر رنگ مدال هایش نبود،بزرگی او از قلبی برمیخیزید که بخاطر وطنش ،برمعلولیت سخت جانکاه ،غلبه کرد.سیامند به انسان های کم توان،راه روشنایی را نشان داد.هرکس چونان فریدون فرخ ،راه روشنایی را به خسته دلان ،نشان دهد،افسردگی رابه دره هلاکت بفرستد،او جهان پهلوان واقعی است و سیامند ،چنین انسانی بود.نمی گویم چنین مردی بود،زیرا در این راه سخت وطاقت فرسا صدها زن،چون قهرمان تازه ظهور دوی سرعت ایران وقهرمانان پاراالمپیکی تیراندازی با کمان ایران هم سهیم هستند،تختی مردی نبود که ذره ای از این جهان را برای خودش بخواهد،حتی سوت فلزی داوری اش را به کودک کم توان ،هدیه داد(بنده قبل از این فیلم اخیر،این مطلب را درکودکی از زبان دکتر موحد اردبیلی که در دانشگاه خوارزمی تهران ،تربیت بدنی درس می دادند وهمکار مادرم بودند،شنیدم)او لقب جهانپهلوانی را هم برای تمام کسانی می خواست که قلبشان برای این خاک بتپد.طلا و نقره و برنز المپیک ،به هزارم ثانیه بند است و چهارسال بعد،فراموش می شود اما (باز هم نمی گویم مردانگی،زیرا سرزمین من،مهد رودابه هاست)انسانیت ،هیچ رکوردی ندارد.دوست ندارم مرگ سیامند جان را تسلیت بگویم ،من این مرگ را باور ندارم.مرگ نماینده مجلس و فلان کس و بیسار کس را می پذیرم،آن ها برای جاه طلبی های خودشان وسوارشدن برپژوی لیموزینی که اگر نماینده نمی شدند تا آخر عمرشان ،رنگش را نمی دیدند،جنگیدند،لاجرم مرگشان ،ذره ای مرا آزرده نمی کند،آن ها به تمام اهدافشان در زندگی رسیدند و رقبایشان را یکی یکی زیرپا گذاشتند،اما مرگ سیامندجانم را نمی پذیرم،او اکنون در کنارآقاتختی،همایون بهزادی ،ناصرحجازی و تمام جهان پهلوانان این سرزمین ،زندگی جدیدی را آغاز کرده است.شاید روی دوپایش راه می رود ،شاید دیگر درد نمی کشد،شاید برای بلند شدن ،نیاز به کمک هیچکس ندارد،آن بالا جمعی برپاست،دیدنی ودوست داشتنی وزیبا ،امیدوارم لحظه رفتنم از این جهان پر از دروغ وخستگی و ملال ،هوشنگ گلشیری ،استادارجمندم پروفسور مظفر بختیار،دکترقیصرامین پور ،پروفسور احسان اشراقی،پروفسورفضل ا...رضا و تمام (باز هم نمی گویم مرد،من از کاربرد غیرپزشکی این واژه بیزارم ،مردبرای من ،تنها در فرم پذیرش مطب دندانپزشکی و اداره بیمه معنا دارد،مرا مادرم بزرگ کرد،بزرگترین درس های زندگیم را از خاله سرورجان و خاله پروین جانم و رکسانا جان زن دایی صبورم گرفتم ،مردی در زندگی من ،به معنای تختی وار آن،نه به معنای عرفی آن،وجود نداشت)انسان های خوب منتظرم باشند،دوست دارم باز هم با یک چای کیسه ای با قیصرامین پور چای بخوریم و آن یکی را لای دستمال بپیچیم و هدرش نکنیم،دوست دارم بازهم از داستان هایم تعریف کند و بگوید،همایون تو نویسنده خوبی هستی.آنجا دیگر وزارتخانه ای نیست،کاغذ ظرف دو روز ،قیمتش پنج برابر نمی شود،آنجا ،من آزاد خواهم بود،آنجا من ،آزاد خواهم زیست و بوی نرگس شیراز را آزاد ،نفس خواهم کشید.
"رای اسپرت"