حالا که جشنواره به پایان رسیده
باید بگویم ،فیلم استاد کیمیایی ،یک فاجعه به تمام معنابود.در اوج خداحافظی کردن کاری است که ما ایرانیان هرگز بلد نبوده ایم. یادم می آید یک استاد حقوق داشتیم که می بایست ،ده سال پیش از ورود ما به دانشکده حقوق،بازنشست می شدند.اما چون بازنشسته شدن فول پروفسورها به اختیار خودشان است با یک جزوه که با مرکب و قلم استیل نوشته شده بود و کاغذهایش بوی آجرهای کاخ عفیف آباد شیراز را می داد،حقوق را به سبک مرحوم دکتر مصدق،تدریس می کردند،در هزاره ای که ظرف ده ثانیه ، کتاب حقوق مدنی استاد ایکس را،روی گوشی دانلود می کنید.بگذریم...
برادر بزرگ فیلم ،در ابتدای امر ،عالی است ،خانواده متلاشی را دور هم جمع می کند.اما در نهایت سر یک سند که به راحتی می تواند وکیل بگیرد و با سیصدهزارتومان،دادگاه را به نفع خود کند. مغز استاد کیمیایی فلش بک می زند به سال چهل و پنج شمسی و دوره کلاه مخملی ها و عرق پنجاه و پنج و پشت کفش خواباندن و چاقو دسته استخوانی و...یک بدبختی که روی ویلچر نشسته ،بیهوده چاقو می خورد و اصلا سند رقیت فیلم بدجور در می رود!!!سینمای اجتماعی یک تعریف دارد و سینمای علمی تخیلی تعریفی دیگر دارد...
مسعودکیمیایی مبتکر سینمای تخملی است که ترکیبی از سینمای اجتماعی و تخیلی است،گنده لات های تهران،با قانون مجازات اسلامی و نرخ دیه جدید ،وقت دعوا ،حواسشان کاملا جمع است که از یقه گیری و فحش پدرسگ ،جلوتر نروند وگرنه باید منزل خودشان و پدرشان و عمویشان را بابت یک دیه بفروشند!!!آن هم یک شخصیت صبور بردبار که سعید آقاخانی نقش آن را بازی می کندکه عقل و منطق از سرتاپای رفتارش می بارد.
کلا از انسان هایی که نوچه پروری می کنند و یک لشگر کورکورانه دنبالشان ،استاد استاد می کنند و تا می آیی بگویی بالای چشم استادت ابروست ،پاره ات می کنند ،بیزارم،دم شهاب حسینی و سعید راد گرم.
