تنها در چند دقیقه سکوت-بخش سوم
یک سری امور ،دارای حالت ازلی ابدی هستند،تاسی سال پیش،فردی با مدرک دیپلم متوسطه ،راهی بازار کار می شد،و مطمئن بود که به مدت سی سال(که خود،یک عمر است)این شغل را،مثلا کارمند اداره پست،در اختیار دارد و پس از آن با پاداش بازنشستگی اش،بنگاه معاملات ملکی می خرید یا سوپر مارکت باز می کرد،جهان فعلی ،کلا ،به غایت متزلزل شده است ،یعنی فرد از اینکه فردا شغل خود را در اختیار دارد،مطمئن نیست،به عنوان نمونه ،دانشگاه آزاد اسلامی،کارت هایی مشابه هیات علمی دانشگاه اما بدون مزایای کامل هیات علمی،چاپ و منتشر کرده است که استاد می تواند با آن ،امور مربوط به پایان نامه های دانشجویی کارشناسی ارشد را انجام بدهد،اما حقوقی کمتر از یک عضو هیات علمی دریافت کند،این حالت اضطراب و استرس همه گیر وت قریبا جهانی است،تغییرات شدید ناگهانی هم دارای بار منفی زیادی است،همین،چند سال قبل،اگر پدر شما جراح اعصاب بود و شما پزشک عمومی،چند روز درهفته به جای پدر یا اصلا در کنار پدر به مطب می رفتید وشغل خانوادگی را ادامه می دادید،اما اکنون ،آنچنان قیمت ملک ،دارای نوسان است که شغل از پدر به فرزند منتقل نمیشود،سینمای ایران روی دور دوم غرغر کردن از جنس توضیح واضحات افتاده است،بله ،اضطراب فراوان است ،زمان ساخت فیلم «پرسه در مه»هم اضطراب ،زیاد بود اما نه به این شدت،وبازی بی نظیر استاد شهاب حسینی ،کاملا میزان بالای اضطراب را نمایش داد،حالا باز ،سینمای ایران،روی چرخه تکرار ،همین اضطراب ها را دوباره به خورد مغز ملتی می دهد که خودشان،سراسر اضطراب هستند،از تحویل داده نشدن خودروی ساندرو تا قیمت بی نهایت بالای محصولات نیوآ،قصد من تعیین تکلیف برای سینمای ایران نیست ،فقط می خواهم متدکر بشوم که در شرایط کنونی ،تکیه بر شادی زدن ،چنانکه استادلطیفی در فیلم«به وقت خماری»انجام دادن،بسی بهتر از تکیه بر اندوه زدن است ،چنانکه در فیلم «چنددقیقه سکوت»شاهد آن بودیم.