زمانی که بیکاری و رکود در امریکا ،مردم را کلافه و سردرگم کرده بود...
منظورم سال های دو هزار و هفت و دو هزار و هشت میلادی است. اتفاقا،شما با موج بزرگ سینمای فانتزی و اکشن امریکا رو به رو هستید. بارزترین نمونه آن،سه گانه،گرگ و میش یا همان "توالایت" است که "کریستین استوارت " بازیگر نام آشنای فیلم بزرگ "همان آلیس" که سابقه بازی با پیمان معادی را هم در کارنامه دارد ،در آن ،شاهکار آفرید. البته،تمام لیسانسه های فنی می دانند که اجرای صحنه رو به روی پرده سبز و انتقال به نرم افزار مایا نیازمند "ابررایانه "است و استدیوهای ایران فاقد توان مالی اجرایی این فیلم ها هستند زیرا قانون کپی رایت هم دقیق در ایران ،اجرا نمی شود و تهیه کننده با مشکل ورشکستگی روبه رو خواهد شد اما،اما،ما توان ساخت فیلم های ارزان بدون جلوه ویژه خیلی خیلی پیچیده،مانند کارهای وودی آلن و در راس آن ها "نیمه شب در پاریس"را داریم.
وقتی به فیلم "خوک" و بازی بیمارگونه حسن معجونی می نگرم ،گویی همین لحظه از زیر دستگاه شوک الکتریکی که برای سندرم افسردگی سوئد و سندرم افسردگی ماژور به کار میرود،بیرون آمده ام.
"در وجه حامل" بدتر از آن،"زرد" و بازی شهرام حقیقت دوست بدتر از هر دو.
مردم ایران ،هم اکنون به سینما به عنوان ابزار گذران اوقات فراغت نگاه می کنند ،با وجودی که در هر منزل،سه یا چهار جوان بیکار یا با شغل کاذب وجود دارد ،با وجودی که دست بیماران مزمن ما از داروهای ساخت کمپانی های اصلی سازنده کوتاه مانده است،با وجود قطعی دو ساعته برق در هر روز،گویی سینمای ایران،فقط می کوشد آمار خودزنی را بالا ببرد و لاغیر.