نقد سریال شهرزاد؛فصل سوم؛قسمت پانزدهم
دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ب.ظ
در صحنه تاتر که شهرزاد آخرین حرف هایش به فرهاد را زد،متوجه یک نکته عمده شدیم.در ابتدا،فرهاد از نمایشنامه های شکسپیر و چخوف ،سخن گفت،حکومت نظامی با فرد فاسدی به نام سرهنگ تیموری و گروه های گرگ مافیایی،از انسانی شاعر مسلک و تاتری که یک معلم ساده ادبیات بود،مردی ترسناک و هراس آور ساختند که هرچه زن سابقش التماس کرد،باز هم دست از انتقام کشی و اسلحه بر نداشت. این وضعیت بحرانی را بارها در تاریخ خاورمیانه و جهان شاهد بودیم،توجه داشته باشید که ارنستو چگوآرا در ابتدا یک پزشک مهربان ساده بود و بس.
۹۷/۰۳/۰۷
فرهادواقعا مبارز سیاسی بود؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!خنده ام گرفت اساسی.
مبارزاول به عواقب کارش می اندیشد.نپخته وناشی عمل نمی کند
سرمشکلاتش سطل سطل گریه نمی کند.وقتی از پای چوبه دار نجات می یابد.تامدتها کابوس زندان نمی بیند ومقتدرانه مقابل ظالم می ایستد.
مبارزسیاس وزیرک هست نه احساساتی ولوس وننرکه وقتی وقتی محبوبش راازدست میدهد.زمین وزمان رو مقصربداند بجزخودش را.مبارز متفکرهست وپی به اشتباهاتش میبردوعاقبت اندیش می شود
کدام مبارز با دیدن خانمی بزرگترازخودش بدون شناخت وفقط با اشعارساختگی وغذاهای خانگی دلباخته اش می شود.؟
مبارزخوب درباره همین محبوب دومش تحقیق میکند.
مبارز میداندچگونه بایداز مدارک محرمانه که علیه فساد به سختی جمع آوری شده.مراقبت کند.نه اینکه کیف رادر کافه رهاکند.
مبارزدرباره کارهای سیاسی اش تحقیقات همه جانبه می کند.نه اینکه درکافه وباچند اسلحه کمری باچندنفرروزنامه نگاراقدام به آزادکردن مصدق کند.
مگرساده هست؟مگربچه بازی هست؟
فرهادروفقط بااشعارکوبنده سیاسی اش دیدیم.وگرنه عمل گرایی زیرکی نبود
حتی نفهمیدکه جریان آزادکردن مصدق تله هست.
چون ساده بود.ضربه اش روهم اساسی خورد.