نقد سریال شهرزاد؛فصل سوم؛قسمت نهم
خب ،به طول دادن و آب بستن افتاد استاد حسن فتحی،این را بخاطر گرانی بی دلیل این قسمت نمیگویم اما سریال خانوادگی خیلی کشش آب بستن دارد چون حرف های خانم ها درباره بدی و خوبی آدم ها و نصیحت کردنشان تمامی ندارد و فیلمنامه نویس باید بداند ،کجا کات کند ماجرا را.
از مرگ اصغری ،خیلی گذشته است و ده دقیقه گریه و زاری ،فریبا متخصص برای مرگ اصغری ،آب بستن است به متن ،اما اینکه واقعا فریبا متخصص به دست و پای ترانه علیدوستی افتاد برای فقط یک لحظه بیشتر زنده ماندن محمدرضا زمانی ،بسیار زیبا نوشته شده بود ،کامل نشان داد که طبقه متوسط ،حاضر به له شدن کامل زیر دست و پای طبقه اول جامعه فقط برای زنده ماندن است،حرف خیلی خیلی بزرگ و زیبایی بود.
پس شهرزاد واقعا رقیب بی بدیل بزرگ آقای واقعا مستبدهست که زورش فقط به زیر دستان ودامادش رسید
حتی مقابل رقبایش هم کم آورد
درواقع بزرگ آقافقط اسم بزرگ دارد٬ درباطن آنقدرضعیف هست که دختری ضعیف وخواروبددهن وحسود ودهن بین وبی سواد ومتکبرتربیت کرده وچون می داند دخترش باهیچ اشراف زاده ای توان زندگی مشترک ندارد.قبادرو بالاجباردامادش میکند وبارهاعذابش می دهد.
شفقط مقابل اراده وقدرت مردانه شهرزاد کم آورد ونتوانست زندگی شیرین قبادوشهرزادرو تحمل کند.وحکم طلاقشان روداد
پس بزرگ آقاآنقدراز درون ضعیف هست که این همه بلاسر اطرافیانش آوردتا امپراطوری نحسش ادامه داشته باشد
وآقای فتحی چقداین نحوست روخوب نشان داد.
شیرین مبتلابه روان پریشی.فراری از دارمالمجانین که مشخص نشدچه حکمی بهش دادن٬با یه پسرمیوه فروش که فقط کت شلوارش نوشد واندازه یه حلب روغن به موهاش زده شد.به ریاست عمارت منصوب شد
آقای فتحی چقدخوب نشون داد.ثروت مهمترازهمه چی هست وشیرین خواروضعیف شایسته ریاست
تمام عصبانیتمواز پایان بسیارتلخ شهرزادنوشتم.