با این نون هاشون!(یا کیفیات هر روزمان کجاست؟!)
امروز دوستی کلیپی برای بنده ارسال کرد به عنوان "لواش واقعی" که در آن شخصی به صورت سنتی لواش های بزرگ و به نظر با کیفیتی را با ذوق و شوق خاصی با استفاده از تنوری سنتی آماده می کرد. دیدن همین کلیپ کوتاه بهانه ای شد برای نوشتن متن کوتاه پیش رو.
در قدیم، حتی پختن نان هم به نوعی ذوقی از خباز و نانوا را نشان می داد که می توانست نتیجه کار او را متفاوت کرده و باعث احساس رضایت در او بشود. آنقدر یکسان سازی دستگاهی در همه عرصه ها نقش انسانی را کم کرده که همه شغل های با تم کار بدنی (کارهای یدی)، تبدیل شدند به کارگریِ ساده که در حوزه های مختلف، با هم فرق چندانی هم ندارند.
چیزی که علاوه بر آن بیگانه سازی یا Alienation که ناشی از قطعه قطعگی کارها و جدا اُفتادگی نیروی کار از محصول نهایی کار اوست، باعث از بین رفتن نقش ذوق و سلیقه و استعداد در شغل ها و همچنین ورود افراد بدون علاقه به انواع و اقسام کارهای مختلف به دلیل عدم نیاز ظاهری به هر گونه علاقه و ذوق ذاتی به کارها است (البته اینجا فقط کارهای یدی را گفتم، ولی این اتفاق با تعریف چند سال درس خوندن در یک رشته برای افراد در شغل های فنی و نیازمند به تحصیلات اسکولار هم افتاده) جلوی جریان یکسان سازی و جنرالیزاسیون ناشی از صنعتی شدن، سرمایه داری و جهانی شدن را به این راحتی نمی توان گرفت و دید نوستالژیک فاقد راهبرد، در این زمینه (حداقل در عرصه عمل) بی ارزش به نظر می رسد.
خود غربی ها البته برای کاهش این ضربه به کیفیت کارها و محصولاتشان، به خصوص در اروپا (چه در سیاست های محلی و چه در بین مردم)، به شدت از کسب و کارهای محلی، با کیفیات محلی و ویژه، علی الخصوص اگر نوعی کیفیت و یا ویژگی فرهنگی محلی (Local) را در عین استفاده از فناوری ها و حفظ استانداردهای موجود، داشته باشند، حمایت می کنند. هرچند همین کار هم در بستر محلی شدن در عین جهانی شدن و ساز و کارهای کارآفرینی خُرد در ساختار نئولیبرال تعدیل شده تعریف می شود، اما در خیلی موارد می تواند بخشی از کیفیت از دست رفته مذکور را به زندگی اجتماع برگرداند. به خصوص در جوامعی که سطح مادی جامعه، آنقدری بالا رفته که از غم تامین حداقل زندگی برای عموم از طریق تولید انبوه ماشینی عبور کرده و تولید انبوه به تولید اقلامی متمایل شده که شاید بتوان گفت نسخه صنعتیشان از دستی آن ها عموما باکیفیت تر شده است.
به نوعی در برخی کالاها که در حیات هر روزه، به آن ها برمی خوریم، تلاش میشود تا کیفیت های پیشین، تا حدی احیا شود. این مساله را از افزایش عرضه و تنوع کالاهای خانگی در بخشهایی از بازار می شود احساس کرد که البته به دلیل قیمت بالای این اقلام، هنوز برای قشر کثیر نیازمندان به حداقل زندگی، در دسترس نیستند.
من سعی می کنم کمی به این جریان خوشبین باشم. هر چه باشد وجود ترشی خانگی در بازار، حتی اگر برای من اقتصادی نباشد، بهتر از حذف کامل اینجور کالاها از بازار است. اینجاست که باید اقتصاددان ها، برنامه ریزان و کارآفرینان به این فکر کنن که آیا راه هایی برای افزایش این گونه کیفیات، به شکلی که بتوانند به نحوی در دسترس عموم جامعه قرار بگیرند هست یا خیر؟ لازم به ذکر است که هم اکنون تولید این گونه کالاها تا حد زیادی بر دوش همان طبقه آسیب پذیر است که در راستای ایجاد اشتغال در خانه خود و یا با حداقل امکانات اقتصادی، اقدام به تولید این کالاها برای عرضه به بازار نموده اند.یا شاید واقعا در ابتدا باید بطور انقلابی فقر و نابرابری از بین برود تا کیفیاتی از این دست نیز در کنار بسیاری چیزهای دیگر در دسترس عموم قرار بگیرد و راهکارهای وصله کارانه (بقول انگلس و مارکس) نمیتواند وجود داشته باشه و همچنان این کیفیات، بخشی از تنوع بازار لاکچری برای مصرف کنندگان طراز اول است.
جواب این سوالات برای من و بسیاری دیگر هنوز نامعلوم است و فعلا شاید فقط طرح این پرسش بتواند دقایقی کوتاه، ذهن خوانندگان عزیز را با این مساله که کمتر در مورد آن اندیشیده می شود، همراه نماید.
ابراهیم زرگری مرندی
پژوهشگر دوره دکتری شهرسازی
دانشگاه تهران