داستان کوتاه؛من تخصص دارم
جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۴۱ ب.ظ
ببین،ببین،ببین،من نبین رزیدنت فوق نوزادانم،یه دستم کتاب داخلی واشنگتن بود یه دستم رو شیکم بیمار محترم، یه دستم به پیچ تلویزیون بود صدای فیلم شعله رو زیاد می کردم. من الان تو مرخصی هستم،آفم،آف،من تخصص دارم تو اشک و آه،ببین،من قبل دوره فوق تخصص،دور درختای بیمارستان شهدای تجریش می دویدم، آه می کشیدم ،باد تو موهام وزیدن می کرد،یقه باز،زنجیرطلا،نیم تن،نه،نیم مثقال،نه،نیم کیلو،اصلا،خسته عشقم من،ذلت کش عشقم من،بیچاره عشقم من،زحمتکش عشقم من،ریاضت،ریاضت،ریاضت کشم من،حالا کدوم پرستار هست؟..یاخدا،اینکه جنیفر آنیستونه!!!!!!ببین مچ بندازیم هر کی باخت ،بره بهش بگه سلام ،ساعت چنده؟باشه؟...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۶/۱۷