داستان کوتاه؛ گچ بگیریم
پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۴۰ ق.ظ
امیرجان، امیرجان، امیرهووووووووی، سرتو از رو کتاب بیار بالا نفس بگیر، ببین رزیدنت ها که رفتند بهم خبر بده، سگ پریا پاش شکسته می خوام اسکن بگیرم، نه، نه، تو جعبه میارمش، از در پشت، آره، آره، آره، بعد سریع آماده کن گچ رو،از داروخانه بیمارستان نگیر برو اونور خیابون از داروخانه شبانه روزی بگیر، آره، گچ رو آماده کن، سه سوت گچ بگیریم بره، نازک کاریم میکنیم، قلبم می کشیم، آره، آره، قلبم می کشیم، فقط حواست رو جمع کن خیلی، خیلی، حواست رو جمع کن...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۶/۰۹