داستان کوتاه؛ رمز
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۴۲ ق.ظ
کامران جان، کلید رمز من تو رفته، تو رمزت رو بگو؟، هزاروسیصد وشصت، اکهی، رمز منم هست هزاروسیصد وپنجاه ونه ،رمز علی هم هست، هزاروسیصد وشصت وسه، یعنی سه تا پزشکیم دوسال از فارغ التحصیلمون گذشته، مخه چنان آسفالت شده یه عدد اولی یه عدد پی یه عدد خفنی، هیچی، هیچی، هیچی، وای، وای، وای...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۶/۰۲