داستان کوتاه؛ اولین کار
سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۹ ب.ظ
ببین خیلی تعریفتو شنیدم، تو بچه ها همه بهت احترام خاصی میذارن، حتی شنیدم بعضیا بهت میگن " مردآخر"، خیلی لقب بزرگیه، کاش یه روز حداقل به من بگن "مرد وسط" ، این اولین کار منه، من می ترسم، اصلا بلد کار نیستم، تمام دیشب رو کابوس میدیدم، من جوونم و احمق، چیزی که تو این کار عالیه اما خیلی ترسوام، من واقعا، من واقعا....برو وسط تمام تله چسب دارها یه تکه پنیر بذار، دستکش پلاستیک دستت کن اگر دستکش به تله چسبید، فقط دستت رو دربیار، تقلا نکن اصلا...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۵/۱۷