داستان کوتاه؛بقل
شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۲ ق.ظ
آهان آهان، آره،ببین، من نگاه کردم به پیرمرد تخت ده بعد به ازدواج فکر کردم بعد به بچه اول بعد به بچه دوم بعد به کنکور بعد به هزینه دندونپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بعد بچه ام بهم گفت بابا پرادو می خوام اینجا بود که مهر نظام پزشکی بغل دستیمو برداشتم برا خودم صد تا کلونازپام و پروپرانول پنج نوشتم، آره، نوشتم، آره، آره، خیلی عجیب بود برام وعجیب بود برام این حس پیرمرد و تختش، حسش کردم، خیلی، خیلی...
۹۶/۰۵/۱۴