داستان کوتاه؛ افتر شیو
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ ب.ظ
ببین چی بگم؟، رفت ارمنستان، بعد، افترشیو برای احمد، پنج تا کتونی برای احمد، دو تا پاوربانک برای احمد، چهار تا فلش برای احمد، پنج تا شکلات برای احمد، شیش بسته پاستیل برای احمد بعد، بعد، بعد، یک رژ گونه برای لادن، یعنی می خواستم چمدون رو قورت بدم، می خواستم با میله چمدون بزنم توی سرش، می خواستم بمب بذارم تو چمدون بگم حالا از اول یه سفر برو ترکیه عزیزدلم....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۵/۰۴