داستان کوتاه؛ دوم
سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۷ ب.ظ
من عاشق دومین چیزم قربان، ببینید جراحی عمومی خوندم نه برای اینکه پزشک خیلی بهتری بشم، نه، نه، نه، برای اینکه دومین مدرک دانشگاهیم بود وگرنه اون سال ها با همون پروانه طبابت هم درآمدم خیلی بالا بود، اما دومیشو دوست داشتم ،میرم سرکوچه ، یک مسواک میخرم، ده هزار تومن، یک هفته مسواک می کنم باهاش بعد از مترو یک مسواک میخرم دو هزار تومن دوسال باهاش مسواک میکنم، همینجوری، همینجوری، قربان....زن دومم، نمیدونستم باید اجازه بگیرم وگرنه میگرفتم خب، بله، بله، قربان....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۵/۰۳