داستان کوتاه؛ سیا
سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۰ ق.ظ
بابا سیا این جین خیلی کهنه است که اصلا جر خورده از پاچه.... یک مشت رفیق نفهم دور منو گرفتن، این شلوار نماد گرسنگی در افریقاست، چند سال پیش تو یک کنسرت خیریه که از طرف یونیسف برگزار می شد، پوشیدمش، مرحوم پروفسور ناصر کاتوزیان، زار زار گریه کرد، این یه شلوار نیست این یه آه از عمق سیاه ترین چاه جهانه این خود خود خود اعتراضه، نگاه کن، امضای باب مارلی روشه با دایره و مثلث هیپی ها، این یعنی مجسمه آزادی، سیا یک تومن آخر آخر آخرش، دم شماگرم، خیرشو ببینی، چرخ خشتکش واست بچرخه...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۴/۲۰