داستان کوتاه؛ جون
شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ب.ظ
جون، جون، جون، عشق منی، رفتی سلمونی سیبیلت گنده شد؟؟؟... بریم گربه کشون جان وین من؟...ای جون...ای جون...بریم گربه کشون؟....هیکل رو نگاه....عربده است اصلا این هیکل، پلنگه ها....این پلنگ منه...بریم گربه کشون داداش؟... عزیزدلم....قیصری تو مرد منی...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۴/۱۰