داستان کوتاه؛ اهواز
شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ
اصلا باورت نمیشه روژان، باورت نمیشه، اصلا باورت نمیشه، بابا هر چی بگم باورت نمیشه تا گوشیمو نیارم، بذار از شارژ بکشم گوشیمو، اصلا دمپایی پلاستیکی مچاله شده تو گرما ، نگاه، نگاه، نگاه، یعنی اهوازیا رو الان بیارن اینجا سنندج، واقعا ترک بر می دارن از گرما، سرما شدن؟.....نه بابا نه تو هواپیما که هستند قشنگ آماده و متعادل میشن....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۴/۱۰