داستان کوتاه؛ سد
جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۶ ب.ظ
یعنی ساخت یه سد خاکی سنگین بلند راحت تره به خدا، ببین آرمین، این زن ها رو نمیشه فهمید، عجیبن، عجیبن، خیلی رفتارهاشون غیرعادیه اصلا آرایه فازی نداره، ببین، سه ماهه ازدواج کردم، هنوز معنی گریه هاش رو نفهمیدم، خوشحاله گریه می کنه، عصبانیه گریه میکنه، افسرده است ، گریه می کنه ، اصلا من موندم، عجب بابا، باید چیکار کرد واقعا؟....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۴/۰۹