داستان کوتاه؛ آرایشگاه
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ب.ظ
آرایشگاه کجا رفته؟ کجا میدونم خانم دکتر، زمان ما که ملیح خانم بیشتر نبود که،برای یک متخصص قلب خیلی غلیظ آرایش کرده، قبول داری؟ نه حالا اگه متخصص زنان بود اینقدر آرایش می کرد راضی می شدی؟، اینجا دیگه رییس بیمارستان نیستی ،خانم دکتر عزیزدلم، تو از دوره دبیرستان با من مشکل داشتی، این آرایشگاهی که دختره رفته به درد فوق تخصص نوزادان میخوره،همیشه ،همیشه،کارهای شما اطفالی ها،همین شکلیه،اون از بخش اورژانس بیمارستان،اون از دستگاه پت اسکن،اینم از عروسی....ای خدا،صبر،صبر،صبر...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۳/۲۱