داستان کوتاه؛ صورت
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ق.ظ
مهتاب جان، تو صورت من چیزی نمیبینی؟،،، یک ذره سرت رو بچرخون،،، پاشولامپ بالاسرت رو روشن کن،،، چقدر دماغت بزرگ و شکسته و زشته... ابروهاتم زشت ترت کرده... ببین یه جراح پلاستیک بینی میشناسم تو بیمارستان گلستان اهواز می تونه با فقط یک میلیون تومان این مشکل رو حل کنه، هیچکس هم نمیفهمه به همه فامیل منم میگیم انحراف بینی داشت، مشکل حاد تنفسی داشت و شدیدا نیاز به عمل انحراف داشت، نه نه نه، فوق لیسانس مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر، روزانه، قبول شدم، همین عزیزم، همین،فقط همین...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۳/۱۸