داستان کوتاه؛ فوق لیسانس
دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۴۵ ب.ظ
محمد، حال کردی حس گرفتن رو؟...خوشت اومد به سبک مارلون براندو بازی کردم کل صحنه گریه رو بی اشک مصنوعی در آوردم؟...معلومه تو نه تنها ذاتا، ژنتیکی، بازیگری بلکه از بهترین دانشگاه کشور فوق لیسانس بازیگری داری یعنی کلا تکمیل تکمیلی، گنج تویی، رنج تویی، گوهر نایاب تویی...فقط حیف که پول در کار نبود محمدجان...عیب نداره همین تفنگ های پلاستیکی و باتوم ها کلی قیمتشه، فردا بساط میکنیم بغل تالار رودکی میفروشیمشون...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۳/۰۸