داستان کوتاه؛ باغ وحش
پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ
ببین تو شناسنامه اصغر هستم اما تو خونه کامیار صدام میکنن اما اصلا راضی نیستم از بچگی دوست داشتم اسمم دیمیتری باشه چون هر چی قاچاقچی مشهور و اسم و رسم داره اسمش دیمیتریه اما گئورکی .چون یه جورایی شبیه گرگ هست مخوف تره اما بین بزرگ ترین ها دیمیتری بیشتر برو داره رو دیمیتری بیشتر حساب باز می کنن،اما گئورکی که باشی می تونی خالکوبی گرگ سفید،خیلی نرم،خیلی با احساس وعمیق رو بازو بندازی بعد ترافیک عضله بعد بری تو جمع قاچاقچیای سلاح،جان؟جان؟نه،نه،جرمم حمل سی گرم حشیش بوده،شش ماه برام بریدن اما اگر گئورکی....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۲/۲۸