جعفر
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۱ ب.ظ
جعفر من آقاتم، با آقات سرسختی نکن، هم وزنت پول دادم،یه بچه گدا بودم، اوستام خدا بیامرز هفت دست مجمر رو میذاشت رو سرم، رگ گردنم عین قلب گنجشک می زد ،شبا می ترسیدم یخ بزنه پام، خودمو می پیچیدم یه کنج ،می لرزیدم تا صبح، جعفرآباد رو به عشق تو خریدم، زورشو خودم داشتم،علمش رو گفتم جعفر میاره، چهار نفرو بذاریم سرکار دوتا خدا بیامرزی دبش پشت سرمون باشه،اینجا آداب داره،تو خونه پیژامه می پوشن،جای رختخواب کنج دیواره....
جعفرخان از فرنگ برگشته،علی حاتمی
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۲/۲۵