داستان کوتاه؛ جری
شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۴۰ ب.ظ
جری در اولین روز سال جدید گریه می کرد، چون پیشگویی به او گفته بود امسال، آخرین سال زندگی اوست اما برای پیشگو، این تنها یک حرف روی باد بود...
شان هیل، داستان های کوتاه
۹۶/۰۲/۲۳
شان هیل، داستان های کوتاه