داستان کوتاه؛ سند
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ب.ظ
فقط من برای این ماشین سند نمی دم ها مهندس،،، شهرام جان من که می دونم این ماشین سرقتیه، ببین این صفر انگلیسی رو آنچنان هشت کنم از کمپانی بنز بیان نفهمن داداش، می خوام شهرام جون هر جور دوست داری، عشق می کنی کمیسیون ما رو حساب کنی، ولی میدونی که من عاشق لوبیا پلوهای حبسم، یه جوری کمیسیون ما رو حساب کن که با سند و شماره شاسی و پلاک رو چک سوم نریم پشت میله ،داریوش گوش بدیم،دستت درد نکنه،گل دزدا، خودتی شهرام جون...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۲/۲۱