تاریخ نمایشنامه در ایران (یازده) - و مردی دیگر با عمر بسیار طولانی
وقتی جملات قصار درباره انسان ها استفاده می کنید، ناگهان از آسمان ده ها مثال نقض فرو میریزد، ذبیح بهروز، ۱۲۶۹دیده به جهان گشود و۱۳۵۰ از این جهان رفت.وی یکی از باسواد ترین نمایشنامه نویس های معاصر ایران بود،او سمت دستیاری ادوارد براون و رونالد نیکلسون را داشت و در دانشکده های افسری، دارالفنون و مدرسه عالی بازرگانی تدریس کرد، بهروز در زمینه تاریخ ایران باستان بسیار سرشناس تر از نمایش نامه نویسی است،ذاتا از دسته انسان هایی بود که به توطئههای عجیب پشت پرده اعتقاد داشتند،به شدت از مانویان بیزار بود، در ستاره شناسی کهن،استاد و صاحب سبک بود و کلا از آن نوابغی بود که هر صد سال یک بار به دنیا می آیند.شاه ایران و بانوی ارمن، جیجک شاه،در راه مهر،معروف ترین آثار او هستند،از لحاظ فنی ،نمایشنامه های بهروز بیش از آن که هنری باشد،تاریخی است،گرچه در بسیاری داستان ها مثلا ملکوت بهرام صادقی و نمایشنامه ها،شخصیت پزشک حضور پر رنگ دارند اما ملکوت درباره علم پزشکی نیست و نمی کوشد یکی از فنون جراحی را به زور به خورد طبقه پزشک بدهد و بقیه فنون جراحی را بکوبد، اما بهروز دقیقا رگ گردن برآمده و تند با نمایشنامه برخورد می کرد او از مانویان متنفر بود و صادق هدایت در نمایشنامه هایش مخصوصا پروین دختر ساسان ،نشان میدهد که از اعراب متنفر است،شما حق دارید از هرکسی متنفر باشید اما در مقام نویسنده حق ندارید از تئوری توطئه برای ربط دادن مسائل به هم استفاده کنید و چپ و راست موضوعات تاریخی را به هم بدوزید،از این مساله که بگذریم،وی یکی از بلند پایه ترین ستون های نسل اول نمایشنامه نویسی در ایران به شمار می رود و آشنایی با چندین زبان سبب شده کتب دیگر کشورها را مطالعه کند و عمیق تر بنویسد اما ایرادی که هم به کارهای بهروز و هم به نمایشنامه های هدایت وارد است اینکه برخلاف آثار گوگول و سارتر که اینان به خوبی می شناختند کلا از لحاظ بلند شدن یا تیک آف و فرود آمدن ،کارهای آنان ضعیف است و نکته ای که موی بر اندام تماشاچی راست کند مانند مرگ یزدگرد بهرام بیضایی، در کارشان دیده نمی شود...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده