داستان کوتاه؛ دمپایی
چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۴۸ ب.ظ
من آزمون تخصص، پونصد شدم...بابای پولدار نداشتم ،پونصد شدم...کلاس نرفتم، پونصد شدم،...بالای بالاش اطفال دانشگاه شاهد بود، آخه دیگه کسی بچه میاره که متخصص اطفال احتیاج باشه؟...مریض میشه، سرما میخوره حتی نمیذاره فشارش رو بگیرم، من ساری درس خوندم پول نداشتم برم وین، آره من ساری درس خوندم، میره صد هزار تومن ویزیت فوق تخصص گوارش میده برای یک معده درد ساده که با یک ورق دایجستیو حل میشه، آره، آره، من پزشک عمومی هستم ،روز اول هم میدونست،درمانگاه هم کار می کنم، ده هزار تومان ویزیتمه، نه صد هزار...
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۲/۰۶