نقد رمان دل تاریکی
در درجه اول، جوزف کنراد در این شاهکار کوتاه ابدی،کوشیده است مانند ویکتور هوگو در بینوایان،انسان را مختار میان خیر و شر نشان دهد. دل تاریکی مانند کمدی الهی دانته سفر واقعی به اعماق وجود انسان است،یعنی گرچه سفر در این اثر وجود تاریخی ندارد اما وجود حقیقی دارد،رودخانه در این اثر،نماد روح انسان است، پرپیچ و خم، در بعضی قسمت ها پر از درخت و سبزه و زیبایی، در بعضی نواحی به شدت مرموز و سرانجام در بعضی خطوط،بسیار عمیق،با اینکه اثری قدیمی است اما شباهت بسیار به دشمن مردم هنریک ایبسن دارد یعنی در هر دو اثر،گروه زیادی از مردم یک امر مجازی را واقعی فرض کرده اند با این تفاوت که در دشمن مردم ،تمامی مردمی که در وهم هستند دارای بن مایه طبقه متوسط شهری هستند اما در دل تاریکی تمامی مردمی که مجاز را حقیقی فرض کرده اند ذاتا بدوی هستند..
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده