پلیس ساحلی میامی

برزخ میان تباهی و نابودی، سامی کریکت پلیس شهر، با جا زدن خود به شکل جانبی وارد دارو دسته خوزه، بزرگ قاچاقچیان می شود و یکی از همکاران پلیسش هم او را در این نفوذ به جهنم،کمک می کند، خوزه یه رو، یک کلمبیایی است اگر دقت کنید چهره منفی سینمای هالیوود،امریکایی نیست، این فیلم بر اساس یک سریال اکشن دهه هشتاد ساخته شده، قهرمانان فیلم در عین اینکه عاشق می شوند به راحتی عشق خود را رها می کنند، مان کلا اعتقادی به ایستادن ندارد او معتقد است سرنوشت هر کاری بخواهد می کند، اکثر صحنه های فیلم در شب اتفاق می افتد و رنگ گرم در آن وجود ندارد همین سبک نورپردازی و فیلمبرداری فیلم های ارزان دهه هشتاد را یادآوری می کند،فیلمنامه اثر،به اندازه اثر عمیقی مثل، اگر می توانی مرا بگیر یا تاریخ ایکس امریکا، عمیق و دقیق نیست اما در نوع خود تا حدودی عمق دارد،تم درونی خطر در سراسر فیلم وجود دارد واین احتمال که هر لحظه احتمال لو رفتن قهرمانان وجود دارد در عین کهنه بودن، جذاب است،کلا این تعلیق مورد علاقه مان است. تمام صحنه های اکشن در نیم ساعت آخر فیلم روی می دهد اما فیلم، با کارگردانی حساب شده مان، پر تحرک تر از آنچه هست نشان می دهد، مانند صورت زخمی، هر لحظه شاهد قتل و تیراندازی در آن نیستیم بلکه کارگردان، صدای تیر را برای آخر فیلم گذاشته است، بازی ها سرد زیبا و روان است،کل فیلم شاید ده صفحه گفتگو داشته باشد، لغت شانس و مشتقات آن، بیش از صدبار در این فیلم تکرار می شود...

منبع، شبکه نمایش صدا و سیما

نویسنده:

همایون نوری پناه

ویراستار:

محسن اکبرزاده