داستان کوتاه؛ درست
چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ
درست در همان لحظه که فکر میکنید تمام وقایع به پایان رسیده است، رنج اصلی آغاز می شود و تو می دانی، جنگ اصلی فردا صبح است، آیا رنج های بشر را پایانی هست؟..آیا جنگ را پایانی هست؟...آیا....قااارت...برو بابا، تف به این تاترای دوزاری کنن، نگاه کن با فوق لیسانس نمایش، مجبورم کجا اجرا برم، اه،اه،اه...من از فردا نیستم دیگه....
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده
۹۶/۰۱/۱۶