تاریخ ادبیات روسیه(سیزده)
نحس ترین و معروف ترین عدد تاریخ بشر را اختصاص می دهم به بزرگترین و بلند ترین قله ادبیات روس...من بهارم تو زمین،من زمینم تو درخت،من درختم تو هوا،ناز انگشتای بارون تو....لئو تولستوی،اما و اما، اما و اما و اما، آنچنان پر اثر است که یک دستگاه خودروی موسکوویچ نمی تواند تمام کتاب هایش را حمل کند،قاعدتا درباره چنین نویسنده ای نوشتن حداقل صد صفحه سخن می طلبد،اما حالا در چند جمله......در نوشته های تلستوی،گفتگوی درون شخصیت ها به طرز بارز،گفتگو یا دیالوگ بیرونی آن ها را نقض می کند،در حقیقت تلستوی طرحی را فراهم می کند ،حاوی تجزیه و تحلیل بخشی از آگاهی برای خواننده که آن را آگاهی بر آگاهی می نامیم یعنی خواننده میفهمد شخصیت قصه در درون خودش یک نوع تفکر دارد اما زمانی که صحبت می کند یک مطلب دیگر را تحویل شخصیت دوم می دهد،تجزیه و تحلیل جز به جز رویا ها نیز از مختصات قلم وی است همچنین به نوعی آثار او،خواننده را به یاد قسمت دوم یعنی از صفحه پنجاه به بعد،تعبیر خواب،زیگموند فروید می اندازد،هر کدام از رمان هایش منهای چند کار کوتاه او،حداقل شش ماه زمان می برد تا خوانده شود وبا طبیعت خواننده های ولو حرفه ای امروز جور در نمی آید،بنابراین،همان،مرگ ایوان ایلیچ،را بخوانید وسعی نکنید جنگ و صلح را بخوانید چون بعد از سیصد صفحه خواندن،قطعا رمان را رها می کنید،
منبع :سیری در نقد ادبیات روس،اندرو فیلد،صفحه۱۴۹
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده