تاریخ ادبیات روسیه(ده)
تا سیاهی مطلق تنها ده قدم مانده است،شعر "باراتینسکی"آنچنان پر جذبه و باشکوه است گویی شوالیه تاریکی سوار بر اسب در روشنایی خونین خورشید سحرگاه سنت پطرز بورگ با شمشیر آخته به جلو می تازد. باراتینسکی آنچنان پر ابهت است که آلکساندر پوشکین یک دفتر شعر او را معادل تمام اشعار ژوکوفسکی می داند و معتقد است باراتینسکی همواره از عمق وجود خود،شعر می گوید اما صدای ژوکوفسکی ،همواره صدای دیگری است.شعر باراتینسکی پر از مختصات جغرافیایی زمین است اما او موقعیت های مختلف جغرافیایی را برای ترسیم وضعیت روانی بشر استفاده می کند،باراتینسکی در اصطلاح نوازندگان تار،شلاقی،شعر می سراید یعنی با سرعت و تنالیته بسیار بالا و ضرب سریع،گویی،پوزاییدون بلند ترین موج ها را به صخره های کرانه آختسک می کوبد،اینک شعر معروف او.......بدین سان گاه ذهن تنبل مردم،در کرخی خود،آوایی از سینه بیرون میدهد،آوایی مبتذل،گویای افکار پیش پا افتاده،و ژرفای بزرگی را در آن باز می بیند،و اما آن را که شهوات زمینی پس پشت گذاشته است،پاسخی نیست...
منبع : نقد ادب روس،اندرو فیلد،صفحه ۳۰
نویسنده:
همایون نوری پناه
ویراستار:
محسن اکبرزاده